وقتی گریبان عدم
وقتی گریبان عدم
با دست خلقت میدرید
وقتی ابد چشم تو را
پیش از ازل میآفرید
وقتی زمین ناز تو را
در آسمانها میکشید
وقتی عطش طعم تو را
با اشکهایم میچشید
من عاشق چشمت شدم
نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمیدانم از این
دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا
از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم
شیطان به نامم سجده کرد!
آدم زمینیتر شد و
عالم به آدم، سجده کرد!
من بودم و چشمان تو
نه آتشی و نه گلی
چیزی نمیدانم از این
دیوانگی و عاقلی
افشین یداللهی
با دست خلقت میدرید
وقتی ابد چشم تو را
پیش از ازل میآفرید
وقتی زمین ناز تو را
در آسمانها میکشید
وقتی عطش طعم تو را
با اشکهایم میچشید
من عاشق چشمت شدم
نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمیدانم از این
دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا
از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم
شیطان به نامم سجده کرد!
آدم زمینیتر شد و
عالم به آدم، سجده کرد!
من بودم و چشمان تو
نه آتشی و نه گلی
چیزی نمیدانم از این
دیوانگی و عاقلی
افشین یداللهی
۱۸.۳k
۱۹ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.