سالمه

6سالمه ...


با اینکه سرما خوردم اما اومدم تو کوچه ...


چند روزی میشه که مامان خونه نیست ...


عشقم چشاش خیلی قشنگه ...


روشنه ...


ولی هیچوقت منو تو بازی راه نمی ده ...


17سالمه ...


مامان واسه همیشه ما رو ترک کرد ...


یعنی بابا رو ترک کرد ...


عشقم بازم قهر کرده ...


جدیدا خیلی بی رحم شده ...


هرچی دلش می خواد میگه ...


24سالمه ...


صدای موزیک همسایه داره دیوونم می کنه ...


به سلامتی عشقم عروس شده ...


دوست داشتم ببینمش ... .


هی ...


31سالمه ...


بابا به رحمت ایزدی شتافت ...


شوهر عشقم می خواست خونه رو بخره ...


دو برابر قیمت ...


ولی واسه اینکه حرصش در بیاد ندادم ...


46 سالمه ...


خونه ... مطب ... بیمارستان ... چلوکبابی ... بیمارستان ... خونه ... حتی جمعه ها سرم شلوغ بود !


52 سالمه ...


پسر عشقم کارمند منه ...


پدرسگ شکل باباشه...


61سالمه ...


یه بارون ساده بهونه خوبی بود که هیچکس سر خاک من نباشه ...


به جز یه نفر ...


عینک دودیش نمیذاره چشای روشنشو ببینم.....

هر که بودی ، دیر آمدی...
دیدگاه ها (۱)

#بازیگر

#بازیگر

.

از دست‌پخت زن تعریف کن...تا در کنار اجاق خود را قربانی کند!#...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۷

چند پارتی جونگکوک🐰عشق

چند پارتی جونگکوک🐰عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط