بی جهت نیست که دل سمت تو عادت دارد

بی جهت نیست که دل سمتِ تو عادت دارد
به نسیمِ سر زلفِ تو حسادت دارد

بی جهت نیست که این چشم به دنبال شماست
جان من در حَرمت میلِ عبادت دارد


سخت کوشیده ام اینبار که در مکتب عشق
اسم و رسمی به کف آرم که سیادت دارد

لشگر غم همه جا هست و سیاهی برپاست
هرکه با نور تو جوشید ,سعادت دارد

ترس از عاقبت کار نداریم که در لشگر تو
مرگ می آید و تن میلِ شهادت دارد

راه را گم نکند آنکه نگاهش به شماست
بی جهت نیست که دل سمتِ تو عادت دارد
دیدگاه ها (۲)

بعضی ها خیال می کننددوست داشتن ساده استخیال می کنندباید همه ...

بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟گرمی ثانیه ای خانه شدن را ب...

لحظه ای پیش من ای یار طبیبانه بیاسینه ام پر شده از مهر صمیما...

من هرگز آسمان رازیبا ندیده بودماز اینسانچشم تو آسمان راقابی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط