سناریو
#سناریو
°•○●~ وقتی یه پسر جوون بهتون نزدیک میشه و نخ میده
~ نامجون : یاااا میزنم دنده هاش رو میشکنما بگو بت نزدیک نشه
ات : ولی تو فوقش بتونی دسته عینکش رو بشکونم
نامجون : چیزی گفتی ؟
ات : نه گفتم چقدر مرد من قویه بیا بریم
~ جین : یاااا اون مرد نمیدونه تو صاحب داری
ات : یااا مگه س.گم که صاحب داشته
ات قهر میکنه میره
~ شوگا : فک کنم باید یه نشونه روت بذارم کع همه بدونن مال منی
ات : هی چی میگی؟
شوگا : منظورم حلقه هس
ات :
~ جیهوپ : وی عین خیالش نیس چون به ات اعتماد کامل داره
~ جیمین : ات اون مرده کی بود باهاش حرف میزدی؟
ات: نمیشناختمش میخواست ازم شماره بگیره...
جیمین : ات میدونم من همه چیم از اون یارو کوچولو تره ولی قلبم بزرگتره راستشو میگم
ات : من بهش گفتم دوس پسر دارم اونم رفت
جیمین:
~ تهیونگ : دستتو میگیره و نمیذاره از کنارش تکون بخوری
~ جونگکوک : ات نمیدونی من آدم حسودیم؟
ات: باش به من چه
جونگکوک انقدر بدجنس نباشششش
°•○●~ وقتی یه پسر جوون بهتون نزدیک میشه و نخ میده
~ نامجون : یاااا میزنم دنده هاش رو میشکنما بگو بت نزدیک نشه
ات : ولی تو فوقش بتونی دسته عینکش رو بشکونم
نامجون : چیزی گفتی ؟
ات : نه گفتم چقدر مرد من قویه بیا بریم
~ جین : یاااا اون مرد نمیدونه تو صاحب داری
ات : یااا مگه س.گم که صاحب داشته
ات قهر میکنه میره
~ شوگا : فک کنم باید یه نشونه روت بذارم کع همه بدونن مال منی
ات : هی چی میگی؟
شوگا : منظورم حلقه هس
ات :
~ جیهوپ : وی عین خیالش نیس چون به ات اعتماد کامل داره
~ جیمین : ات اون مرده کی بود باهاش حرف میزدی؟
ات: نمیشناختمش میخواست ازم شماره بگیره...
جیمین : ات میدونم من همه چیم از اون یارو کوچولو تره ولی قلبم بزرگتره راستشو میگم
ات : من بهش گفتم دوس پسر دارم اونم رفت
جیمین:
~ تهیونگ : دستتو میگیره و نمیذاره از کنارش تکون بخوری
~ جونگکوک : ات نمیدونی من آدم حسودیم؟
ات: باش به من چه
جونگکوک انقدر بدجنس نباشششش
- ۵.۶k
- ۲۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط