و چه بی مهابا دست نا مهربان باد گیسوانت را آشفته می کند و

و چه بی مهابا دست نا مهربان باد گیسوانت را آشفته می کند و چه افسوس ها برای من که نیستم تا پاییز امسال را با تو نفس بکشم ، نت به نت آهنگ ملایم خش خش برگ ها را بنوازیم ، زیر باران بمانیم و ترس دعوا شدن از خیس شدن داشته باشیم ....
چه افسوس های بزرگی اند !
وچه افسوس بزرگ تری وقتی نفس پاییز را کرونا بگیرد . پاییزی که در راه است عجیب وغریب ترین پاییز است به گمانم !
مگر میشود پاییز شود و نتوان در کافه ی دنج با تو هم صحبت شد ؟ باران بزند وحسرت به دلت بگذارد از پشت پنجره .....
پاییز آخرین قرنمان متفاوت خواهد بود .
کاش قدر آنهایی که تلاش می کنند تا یک روز بتوانیم بی دغدغه کنار هم راه برویم،بدون فاصله حرف بزنیم را بدانیم و با رفتار نا به جا نرنجانیم جسم خسته ی انها را!

#ملیح_م
دیدگاه ها (۱)

حالا که حضرت پاییز هنوز نرسیده #شب‌های دلتنگی‌ش را به رخ می‌...

به خداوندی خدا سوگند دلت برای همه ی دیوانه بازی هایم تنگ میش...

چه بیهوده از هم دور افتادیمزمانی که می توانستیمدر آماج اندوه...

و چای دغدغه ی عاشقانه ی خوبیست برای با تو نشستن بهانه ی خوبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط