پارت ۳
رسیدن اونجا رین نشست رو پاهاش و دستاش تو جیب هودیش بود ی نگاه به جنازه انداخت
پلیس: مشخصه که کار مافیاست
امه: نه ... مافیا کار های مهم تری از کشتن ی مرد داره که از غذا کار گر ی رستورانه ... و این روش کشتن مافیا نیست ...
کنیکیدا: تو از کجا میدونی ؟
امه: همه اینو میدونن مافیا اول به قلب بعد به معده و بعد به سر شلیک میکنه ... این از بغل به سرش شلیک شده و فقط ی رد تیر رو دستش داره پس ینی خود کشی کرده
پلیس: این مزخرفات چیه دختر جون اینو بسپار به پلیس
امه خیلی بد پلیسه رو نگاه کرد که اون ترسید و چند قدم رفت عقب
امه بلند شد رفت رو جایی که یکم خون هست اگه به این زاویه با ی کلت شلیک شده باشه ... بعدش طرف افتاده باشه به این سمت و قبل اینا برای نشون دادن یا سابت کردن چیزی از قصد به دست راستش شلیک کرده باشه ینی مجرم دست چپه و این ینی دست چپش خسته تر و یکم افتاب سوخته تره
پلیس: درسته دقیقا همینطوره
امه یکم از مچ دست راست جنازه خون با انگشتش زد و اونو خورد
پلیس: دختره دیوانه چیکار میکنی ؟
امه: مزه ی رژ لب میده ... با یکم عطر پس ینی با کسی که دوست داشته قرار داشته ... ولی بعد ...
امه تو دریا رو نگاه کرد و یکم ار محبتش رو فعال کرد و ی انگشتر طلا اومد تو دستش
امه: دختره قبول نکرده ... اینم خودشو خلاص کرده ... خاک بر سرت خب الان مثلا منم میخوام بمیرم باید شکست عشقی بخورم بعد خودمو خلاص کنم ؟
با کنیکیدا برگشتن آژانس
کنیکیدا: ام... امه ... دوست داری که ...
کنیکیدا قرمز شد و سرشو اونوری کرد
امه : دوست دارم که ؟
کنیکیدا: یکم بیشتر باهم اشنا بشیم ؟ ... منظورم اینه که دوست دختر و دوست پسر بشیم
امه : اوه ... البته ...
کنیکیدا: واقعا ؟
امه: اره واقعا مگه من باهات شوخی دارم ؟
کنیکیدا: درسته پس میخواید که شام ... شام باهم ... باهم بریم بیرون ؟
امه: البته ...
کنیکیدا: پس ... م ... من ساعت هشت میام دنبالت
امه: باشه ... پس ... فعلا
_____________________________________خب اومدم بگم که پارت بعد امکان داره بخوام تمومش کنم چون که به خاطر مدارس زیاد نمیتونم بنویسم و هیچ ایده ای ندارم پس اگه ایده دارید بگید برای پارت بعد پیادش کنم
#کنیکیدا#دازای#سگهای.ولگرد.بانگو
پلیس: مشخصه که کار مافیاست
امه: نه ... مافیا کار های مهم تری از کشتن ی مرد داره که از غذا کار گر ی رستورانه ... و این روش کشتن مافیا نیست ...
کنیکیدا: تو از کجا میدونی ؟
امه: همه اینو میدونن مافیا اول به قلب بعد به معده و بعد به سر شلیک میکنه ... این از بغل به سرش شلیک شده و فقط ی رد تیر رو دستش داره پس ینی خود کشی کرده
پلیس: این مزخرفات چیه دختر جون اینو بسپار به پلیس
امه خیلی بد پلیسه رو نگاه کرد که اون ترسید و چند قدم رفت عقب
امه بلند شد رفت رو جایی که یکم خون هست اگه به این زاویه با ی کلت شلیک شده باشه ... بعدش طرف افتاده باشه به این سمت و قبل اینا برای نشون دادن یا سابت کردن چیزی از قصد به دست راستش شلیک کرده باشه ینی مجرم دست چپه و این ینی دست چپش خسته تر و یکم افتاب سوخته تره
پلیس: درسته دقیقا همینطوره
امه یکم از مچ دست راست جنازه خون با انگشتش زد و اونو خورد
پلیس: دختره دیوانه چیکار میکنی ؟
امه: مزه ی رژ لب میده ... با یکم عطر پس ینی با کسی که دوست داشته قرار داشته ... ولی بعد ...
امه تو دریا رو نگاه کرد و یکم ار محبتش رو فعال کرد و ی انگشتر طلا اومد تو دستش
امه: دختره قبول نکرده ... اینم خودشو خلاص کرده ... خاک بر سرت خب الان مثلا منم میخوام بمیرم باید شکست عشقی بخورم بعد خودمو خلاص کنم ؟
با کنیکیدا برگشتن آژانس
کنیکیدا: ام... امه ... دوست داری که ...
کنیکیدا قرمز شد و سرشو اونوری کرد
امه : دوست دارم که ؟
کنیکیدا: یکم بیشتر باهم اشنا بشیم ؟ ... منظورم اینه که دوست دختر و دوست پسر بشیم
امه : اوه ... البته ...
کنیکیدا: واقعا ؟
امه: اره واقعا مگه من باهات شوخی دارم ؟
کنیکیدا: درسته پس میخواید که شام ... شام باهم ... باهم بریم بیرون ؟
امه: البته ...
کنیکیدا: پس ... م ... من ساعت هشت میام دنبالت
امه: باشه ... پس ... فعلا
_____________________________________خب اومدم بگم که پارت بعد امکان داره بخوام تمومش کنم چون که به خاطر مدارس زیاد نمیتونم بنویسم و هیچ ایده ای ندارم پس اگه ایده دارید بگید برای پارت بعد پیادش کنم
#کنیکیدا#دازای#سگهای.ولگرد.بانگو
۱.۱k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.