part

part:⁷⁰
_________________________
تهیونگ: آره شاید
یونا: خب من میترسیدم قبول نکنی
تهیونگ: نیاید دروغ میگفتی
یونا: منپ ببخشی من برای رسیدن به تو خودمو یه آب آتیش زدم وای تو داری با من اینجوری رفتار میکنی
تهیونگ: خب چی میخوای از من
یوتا: دوسم داری
تهیونگ:... عه ا آره
یونا: پس بیا دوباره باهم زندگی کنیم *ذوق*
تهیونگ: ولی تو از جونگکوک بچه داری
یونا: ۶ ماه دیگه بچه رو بدنیا میارم پسش میدم بیبین من از عمد با جونگکوک اینکارو نکردم اون به من تجاوز کزد کرد منو مجبور کزد باهاش ازدواج کنم حالا ولش منو بخشیدی

تهیونگ: آره
یونا: مرسیییی

یونا پرید بغل تهیونگ و همینطور تو بغلش بود که هارین اومد داخل و یوتا تهیونگ رو دید تهیونگ از یونا جدا شد

هارین: ت ت تهیونگ *بغض*
تهیونگ: تو اینجا چیکار. میکنی برو بیرون

هارین با گریه رفت بیرون

یونا: میخوای با هارین چیکار کنی
تهیونگ: بخاطر این ازش جدا میشم
یونا:*لبخند *

تهیونگ به لبای یونا خیره شده بود و نزدیک لباش شد و اروم لباشو گذاشت رو لبای یونا و شروع کرد به بوسیدن و بعد چندمین از هم جدا شدن

یونا؛ ... من جایی ندارم یعنی ...

یونا هنوز حرفش تموم نشده بود که صدای زنگ پشت سر هم میومد

یونا: فک کنم جونگکوکه ترو خدا درو باز نکن

تهیونگ سریع رفت پایین

تهیونگ : داری چیکار میکنی در باز نکن
هارین: چرا

تهیونگ: جونگکوکه
یونا: اگه در بشکنه چی

ادامه دارد..

بچها اگه هروز نمیزارم بخاطر اینکه ویس مشکل داره نمیشه هروز پارت آپ کرد ولی برای جبران امروز دوپارت آپ کردم پس حمایت کنیذ
دیدگاه ها (۹)

فالوشه💋@fatemeh139113f

part:⁷¹_______________تهیونگ: خیالت راحت در محکمهبعد چندمین ...

part:⁶⁹_____________________________یوما جونگکوک رو هل داد و...

part:⁶⁸__________________________یونا: چیکار میکنیجونگکوک: ب...

یونا :از حرف های کوک ترسیدم که یهو در ماشین باز کرد دستم گرف...

Between the Tides³²یک هفته بعد تهیونگتو دفترم بودم تق تق تق ...

love Between the Tides³⁶یک ساعت قبلتهیونگتهیونگ: نمیای بیرون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط