part

part:⁶⁸
__________________________
یونا: چیکار میکنی
جونگکوک: بچتو بگیر گورتو گم کن

تهیونگ لورا رو بغل کرد و رفت سمت ماشن و سوار شد

یونا: مغلوم هست چیکار میکنی
جونگکوک: من اینو باید ازت بپرسم تو ار من بچه داری
یونا؛ بچتو میدم برو از زندگیم
جونگکوک: باورم نمیشه تو عوض شده شده دیگه بونا ی قیلی نبستی
یونا: آره آدما عوض میشن همچی عوض میشه منم میخوام انتقام گذشتمو بگیرم
جونگکوک: اوه بله گذشته میتونه دردناک باشه ولی یا میتونی ازش فرار کنی یا ازش چیزی یاد بگیری نه اینکه اتقام بگیری
یونا: منم سعی کردم ازش فرار کنم ولی نشد به چیزایی هم ازش یاد گرفتم ولی اون کینه از بیرون نمیره
جونگکوک: بیا این بحثو تموم کنیم
بونا: باشه تموم میکنم هم بحثو هم زندگی یا تورو
جونگکوک: واقعا چجوری میتونی منو ول کنی
یونا: برو سراغ کسی که واقعا دوست داشته باشه ما مال هم نیستیم باید قبول کنی


تهیونگ "توراه بودم زنگ زدم به هارین

هارین: الو سلام تهیونگ کجایی ببخشید
تهیونگ: تو کجایی آدرس بده بیام دنبالت
هارین: باشه باشه لوکیشن میفرستم


تهیونگ "رفتم سمت لوکیشن هارین و سوارش کردم

هارین: سلام .... عه لورا رو پیدا کردی
تهیونگ:گم نشده بود که پیداش کنم از یونا گرفتمش
هارن:اها
...
جونگکوک: ولی من نمیزارم بری
یونا: میرم
جونگکوک: باید از رو جناز من ردشی
یونا: لازم باشه اینکارو میکنم


یونا کیفشو برداشت و رفت سمت در که جونگکوک جلوشو گرفت

یونا: ولم کن
جونگکوک: عمرا بزارم بری

ادامه دارد....
____________________☆
پارت آموزنده ای بود مگه نه نظرتونو تو کامنتا بگین🦋👌🏻
دیدگاه ها (۹)

part:⁶⁹_____________________________یوما جونگکوک رو هل داد و...

part:⁷⁰_________________________تهیونگ: آره شایدیونا: خب من ...

part:⁶⁷___________________________پذیرش: پارک یونا فکرنکنم ه...

part:⁶⁶____________☆__________بعد چندمین رسیدن هتل و رفتن تو...

پارت نوزدهم امگای شیرین من 🌷 (رفت)_ اخشهه قلبم داشت میرفتم ت...

فیک درس هایی از تاریکی | پارت 23 (Happy Halloween🕸️🧛🏻‍♀️🦇🎁)

𝘗2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط