روایت جانباز مدافع حرم از دیدارش با رهبرانقلاب

️روایت جانباز مدافع حرم از دیدارش با رهبرانقلاب


آقا جان هم خیلی محبت داشتند به ما. برای یک لحظه همه چیز را فراموش کردم. احساس می‌کردم همه مشکلاتم تمام شده است. وقتی آقا بغلم کردند احساس کردم از همه سلامت‌تر هستم.

حضرت آقا که آمدند من را بوسیدند گفتم آقا یک بار دیگر من را اینجوری ببوسید. به خاطر عظمت آقا من چیزهایی که می‌خواستم برایشان بگویم فراموش کردم. آقا رفتند من ایشان را صدا کردم. آقا مسیر را برگشتند. گفتم "آقا دست بذارید زیر گلوی من دعایی بخونید". دعا خواندند و رفتند.

دوباره آقا را صدا کردم. آقا برگشتند بعد من یک چیز خصوصی به ایشان گفتم. گفتم بچه‌های شما روی تپه‌های «خان طومان» تا آخر ایستادند. آقا از ما راضی هستید؟ گفتند بله! دوباره پرسیدم، گفتند خدا راضی باشد. آقا خداحافظی کردند رفتند جلوی در دوباره من صدا زدم. ایشان با آرامش باز برگشتند. گفتم آقا روی این عکس چیزی بنویسید. گفتند اینجا بنویسم؟ گفتم هرجور راحت هستید. گفتند می‌برم می‌نویسم بعداً برایتان می‌فرستم. من چند بار تذکر دادم من حبیب الله هستم اسم رفیقم محمده! آقا جلو در گفتند "اجازه هست برم؟" گفتم بله!
دیدگاه ها (۳)

بسم رب الشهدا والصدیقینمدافع حرم علی بیات از رزمندگان ایرانی...

️تفاوت انسانیت در دینهاوتمدنهاسمت چپ استقبال ازپناهجویان ارو...

خبری که فعلا در شبکه های خبری و اجتماعی شده کابوس سلفی های م...

اس 300 سامانه ای بسیار مدرن برای 2 مأموریت ️اس 300 یکی از پی...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_280با صداش کل ترسام فر...

"پارت دوم""یادگاری از تاریکی"تو افکارم غرق بودم که ناگهان صد...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط