part⁴
part⁴
مکالمه (شوگا و نامجون)
نامجون:الو سلام
شوگا:نامجون کجایی؟
نامجون:هیچی خونه بچه ها هم آمدن
شوگا:بچه ها؟؟
نامجون:آکبند جین و جیمین و جیبهوپ
نامجون:راستی قرار بود امروز با کوک برین اسلحه های جدید رو تحویل بگیرید تحویل گرفتید؟
شوگا:آره ولی یه اتفاق افتاده(بغض)
نامجون:چه اتفاقی؟
شوگا:....
نامجون:چرا جواب نمیدی گفتم چه اتفاقی افتاده(یه کم داد)
ویو راوی
شوگا نمیدونست چطوری بگه دوست صمیمی شون تیر خورده وقتی نامجون اونجوری پشت تلفن داد زد شوگا بغض
بیشتر شد بچه ها که خونه نامجون بودن ساکت شده بودن که ببینن داره چه اتفاقی میوفته
شوگا: کوک ت..یر خور..ده
نامجون:چ..یی
جین:چیشده نامجون
جیمین:نامجون چه اتفاقی افتاده
ویو راوی
بچه ها هی از نامجون سوال میپرسیدند
که چه اتفاقی افتاده ولی نامجون جوابی نمی داد که سریع پاشد
که بچه ها هم باهاش بلند شدن
نامجون:بدوید بریم
جیمین:کجا نامجون چه اتفاقی افتاده
نامجون:کو..ک تیر خورده (بغض)
جیمین وجین و جیبهوپ :چیییی؟؟؟
همه سوار ماشین شدن راه افتادن سکوت وحشتناکی توی ماشین بود که با صدای راننده که گفت ارباب رسیدم پیاده شدیم سریع رفتیم تووو
نامجون: جئون جونگکوک کدوم اتاقه
پرستار:ایشون که سردخونه هستن
نامجون:چی خانم مطمئنی
پرستار :جی جونگکوک دیگه
جیمین :خانم مگه کری جئون جونگکوک
پرستار :ببخشید اتاق vip
ویو راوی
با اون جوابی که پرستار به اون داد بچه ها تو شک رفتن همشون بغض کرده
نامجون:شوگا
شوگا :سلام
جین:چیشده بود
شوگا تمام ماجرا رو برای بچه ها توضیح داد
تهیونگ :(سرفه) امم همراه مریض
شوگا :بله
تهیونگ :خواستم بگم که کسی نمیتونه پیش مریض بمونه
شوگا :چرا؟؟
تهیونگ: دستور دکتر
تهیونگ: و من پرستارش هستم و مراقبش
نامجون : واقعا هیچ راهی نداره بمونیم
تهیونگ:چرا یه راه هست
بچه ها:چیییی
تهیونگ: هر روز وقت ملاقات بیاین
جیبهوپ: ....
ادامه دارد
حمایت🥺
مکالمه (شوگا و نامجون)
نامجون:الو سلام
شوگا:نامجون کجایی؟
نامجون:هیچی خونه بچه ها هم آمدن
شوگا:بچه ها؟؟
نامجون:آکبند جین و جیمین و جیبهوپ
نامجون:راستی قرار بود امروز با کوک برین اسلحه های جدید رو تحویل بگیرید تحویل گرفتید؟
شوگا:آره ولی یه اتفاق افتاده(بغض)
نامجون:چه اتفاقی؟
شوگا:....
نامجون:چرا جواب نمیدی گفتم چه اتفاقی افتاده(یه کم داد)
ویو راوی
شوگا نمیدونست چطوری بگه دوست صمیمی شون تیر خورده وقتی نامجون اونجوری پشت تلفن داد زد شوگا بغض
بیشتر شد بچه ها که خونه نامجون بودن ساکت شده بودن که ببینن داره چه اتفاقی میوفته
شوگا: کوک ت..یر خور..ده
نامجون:چ..یی
جین:چیشده نامجون
جیمین:نامجون چه اتفاقی افتاده
ویو راوی
بچه ها هی از نامجون سوال میپرسیدند
که چه اتفاقی افتاده ولی نامجون جوابی نمی داد که سریع پاشد
که بچه ها هم باهاش بلند شدن
نامجون:بدوید بریم
جیمین:کجا نامجون چه اتفاقی افتاده
نامجون:کو..ک تیر خورده (بغض)
جیمین وجین و جیبهوپ :چیییی؟؟؟
همه سوار ماشین شدن راه افتادن سکوت وحشتناکی توی ماشین بود که با صدای راننده که گفت ارباب رسیدم پیاده شدیم سریع رفتیم تووو
نامجون: جئون جونگکوک کدوم اتاقه
پرستار:ایشون که سردخونه هستن
نامجون:چی خانم مطمئنی
پرستار :جی جونگکوک دیگه
جیمین :خانم مگه کری جئون جونگکوک
پرستار :ببخشید اتاق vip
ویو راوی
با اون جوابی که پرستار به اون داد بچه ها تو شک رفتن همشون بغض کرده
نامجون:شوگا
شوگا :سلام
جین:چیشده بود
شوگا تمام ماجرا رو برای بچه ها توضیح داد
تهیونگ :(سرفه) امم همراه مریض
شوگا :بله
تهیونگ :خواستم بگم که کسی نمیتونه پیش مریض بمونه
شوگا :چرا؟؟
تهیونگ: دستور دکتر
تهیونگ: و من پرستارش هستم و مراقبش
نامجون : واقعا هیچ راهی نداره بمونیم
تهیونگ:چرا یه راه هست
بچه ها:چیییی
تهیونگ: هر روز وقت ملاقات بیاین
جیبهوپ: ....
ادامه دارد
حمایت🥺
۵.۸k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.