31
رقاص مرگ پارت31
(1ساعت بعد)
♛ات یکی دوباره زنگ درو زد ببین بازم کوکه
+چشم
(رفت دم در)
+بازم شما ارباب جئون
_یعنی چی بازم من؟ ایششش بی تربیت
+ارباب چرا چمدون دستتون هست؟
_ایششش واقعا به عنوان خدمتکار خیلی فضولی
+ببخشید (ناراحت)
_ولی بهت میگم میخوام پیش تهیونگ بمونم چون من باعث شدم صدمه ببینه
+اره راست میگی.
_(تعجب) یاععع تقصیر من نبود تقصیر تو بود باید میگفتی نه ارباب کوتاهی من باعث این اتفاق شد
+ببخشید
{رفت توی حال}
♛یاععع جونگکوکا چرا امدی؟ من به بقیه هم گفتم نیان ات هست.. ات واقعا دست پختش خوبه
_(حسودی) هاها ها نه بابا مزه جلبک ته دریا میده 😂
♛یاعع کوک اینو نگو واقعا ات خیلی با استعداده
_حسودی) اهوم خب دیگه از به ات بکشیم بیرون یکم از وضعیت خودت بگو بهتر شدی یا نه
♛اره بهترم
♛ععه کوک؟!
_بله؟
♛چمدون اوردی؟
_اره
♛کوک نیازی نیست من خوبم
_نه خیرم نیازه (اگه به خاطر ات نبود نمیومدم😐)
♛چه با محبت شدی ☺️
_هاها ما اینیم دیگه(حیف که ات اینجاست الان این همه کار دارم اما مجبورم اینجا بمونم 🙄)
<<شب>>
همه داشتن میخوابیدن که وقتی کوک و ات داشتن میرفتن تو اتاق متوجه این شدن که اتاقا کنار همه
+عععه ارباب اتاق شما کنار منه
_نه خیرم اتاق تو کنار منه
+این که فرقی نکرد
_خیلی هم فرق میکرد شما نمیدونی
+امم باشه خب شب بخیر ارباب جئون
_یاععع یه روز که امدی! چرا از ارباب کوک شدم ارباب جئون؟
+امم ببخشید ارباب کوک
_این جوری هم راحت نیستم
+خب چی صداتون کنم؟
_بانی
+جان؟
_منظورم چیزه کوکی
+اها باش اربـ.. کوکی
_اهوم اینجوری راحت ترم 🙂(لبخند)
+ارباب شما خندیدی؟
_ها؟
+اولین باره میبینم به خاطر من میخندین کیوت شدین☺️
_اهوم(ذوق، خجالت) دیگه بخواب
+باش شب بخیر کوکی
_شب تو هم بخیر...ات
پارت 31💗
(1ساعت بعد)
♛ات یکی دوباره زنگ درو زد ببین بازم کوکه
+چشم
(رفت دم در)
+بازم شما ارباب جئون
_یعنی چی بازم من؟ ایششش بی تربیت
+ارباب چرا چمدون دستتون هست؟
_ایششش واقعا به عنوان خدمتکار خیلی فضولی
+ببخشید (ناراحت)
_ولی بهت میگم میخوام پیش تهیونگ بمونم چون من باعث شدم صدمه ببینه
+اره راست میگی.
_(تعجب) یاععع تقصیر من نبود تقصیر تو بود باید میگفتی نه ارباب کوتاهی من باعث این اتفاق شد
+ببخشید
{رفت توی حال}
♛یاععع جونگکوکا چرا امدی؟ من به بقیه هم گفتم نیان ات هست.. ات واقعا دست پختش خوبه
_(حسودی) هاها ها نه بابا مزه جلبک ته دریا میده 😂
♛یاعع کوک اینو نگو واقعا ات خیلی با استعداده
_حسودی) اهوم خب دیگه از به ات بکشیم بیرون یکم از وضعیت خودت بگو بهتر شدی یا نه
♛اره بهترم
♛ععه کوک؟!
_بله؟
♛چمدون اوردی؟
_اره
♛کوک نیازی نیست من خوبم
_نه خیرم نیازه (اگه به خاطر ات نبود نمیومدم😐)
♛چه با محبت شدی ☺️
_هاها ما اینیم دیگه(حیف که ات اینجاست الان این همه کار دارم اما مجبورم اینجا بمونم 🙄)
<<شب>>
همه داشتن میخوابیدن که وقتی کوک و ات داشتن میرفتن تو اتاق متوجه این شدن که اتاقا کنار همه
+عععه ارباب اتاق شما کنار منه
_نه خیرم اتاق تو کنار منه
+این که فرقی نکرد
_خیلی هم فرق میکرد شما نمیدونی
+امم باشه خب شب بخیر ارباب جئون
_یاععع یه روز که امدی! چرا از ارباب کوک شدم ارباب جئون؟
+امم ببخشید ارباب کوک
_این جوری هم راحت نیستم
+خب چی صداتون کنم؟
_بانی
+جان؟
_منظورم چیزه کوکی
+اها باش اربـ.. کوکی
_اهوم اینجوری راحت ترم 🙂(لبخند)
+ارباب شما خندیدی؟
_ها؟
+اولین باره میبینم به خاطر من میخندین کیوت شدین☺️
_اهوم(ذوق، خجالت) دیگه بخواب
+باش شب بخیر کوکی
_شب تو هم بخیر...ات
پارت 31💗
۲.۴k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.