نمی داند دل تنها میان جمع

نمی داند دل تنها میان جمع
هم تنهاست
مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش
دریاست

تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود
از من
خودش از گریه ام فهمید مدت هاست،
مدت هاست.

"فاضل نظری"
دیدگاه ها (۱)

بازی ...از خواب برگشتم به تنهاییپل میزنم از تو به زیباییچشما...

تو خود بارانیتازه می کنی نفس های بودن را ،حتی وقتی نمی باری ...

هزارسال برآیدهمان نخستینی ...سعدی بزرگ*

اگر آواز میخوانیبخوان آواز غمگین یتیمان راکه همچون طوطی بی ن...

نمی داند دل تنها، میان جمع هم تنهاستمرا افکنده در تنگی، که ن...

#شهیدانهگر عقل پشت حرف دل "اما" نمی‌ گذاشتتردید پا به خلوت د...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط