من همون جزیره بودم خاکی و صمیمی و گرم

من همون جزیره بودم خاکی و صمیمی و گرم
واسه عشق بازی موج ها قامتم یه بستر نرم

یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موج ها
یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا

تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی
غصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی

زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد
برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد

تا نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه
ابر و باد و دریا گفتن حس عاشقی همینه

اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی
اما تا قایقی اومد از من و دلم گذشتی

رفتی با قایق عشقت سوی روشنی فردا
من و دل اما نشستیم چشم به راهت لب دریا

دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی
لحظه های بی تو بودن می گذره اما به سختی

دل تنها و غریبم داره این گوشه میمیره
ولی حتی وقت مردن باز سراغتو میگیره

می رسه روزی که دیگه قعر دریا می شه خونم
اما تو دریای عشقت باز یه گوشه ای میمونم
#تکست #آهنگ #سیاوش #قمیشی
دیدگاه ها (۳۵)

بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دلبی روی توام، نه عقل بر جاست...

به جان جوشم که جویای تو باشمخسی بر موج دریای تو باشمتمام آرز...

#عکس_نوشته

#عکس_نوشته

رمان در میان موهای نقره ای«پارت اول»

عاشقی با تو قشنگ است بیا دل بدهیم فکر کن ! قافیه تنگ است بی...

یکی بیاد غمو از دلم در آرهجای غم اسمتو رو قلبم بذارهمگه غیر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط