به تو گفتم: «گنجشک ِ کوچک ِ من باش
به تو گفتم: «گنجشک ِ کوچک ِ من باش
تا در بهار ِ تو من درختی پُرشکوفه شوم.»
و برف آب شد شکوفه رقصید آفتاب درآمد
من به خوبیها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبیها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همه اقرارهاست، بزرگترین ِ اقرارهاست
من به اقرارهایام نگاه کردم
سال ِ بد رفت و من زنده شدم
تو لبخند زدی و من برخاستم
دلام میخواهد خوب باشم
دلام میخواهد تو باشم و برای ِ همین راست میگویم
نگاه کن:
با من بمان!
#احمد_شاملو
به تو گفتم: «گنجشک ِ کوچک ِ من باش
تا در بهار ِ تو من درختی پُرشکوفه شوم.»
و برف آب شد شکوفه رقصید آفتاب درآمد
من به خوبیها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبیها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همه اقرارهاست، بزرگترین ِ اقرارهاست
من به اقرارهایام نگاه کردم
سال ِ بد رفت و من زنده شدم
تو لبخند زدی و من برخاستم
دلام میخواهد خوب باشم
دلام میخواهد تو باشم و برای ِ همین راست میگویم
نگاه کن:
با من بمان!
#احمد_شاملو
۲.۱k
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.