3)
3)
با صدای نق نق یکی پاشدم فقط میخوام یارو رو پیدا کنم یه گوله خالی کنم تو مغزش
+چته؟!خیلی دلت میخواد پشماتو بکنم کله پاچت کنم؟!
_با بچه هم اینطوری حرف میزدی؟!
+عه تهی جون چطوری تویی؟!نترس با بچت کاری ندارم اونه که با من کار داره(سرد)
_درست صحبت کن
+نکنم
_زمان آدمارو درست میکنه توروهم همینطور
+آ. اینو درست گفتی ولی قسمت مخالفشو نگفتی زمان باعث تغییر آدما میشه از خوب به بد از بد به خوب
_تو......
+بکش کنار مینجییییی کجایی دختر؟!
*اینجام بریم اوما
+_ هن؟!
*چیه خب شبیه مامانمی به خاطر همین اینطوری صدات میزنم اگه دوست ندا.....
_مینجی یه بار دیگه این خانومو اینطوری صدا کنی من میدونمو تو
+زر میزنه مثل چی راحت باش هرطور دوست داری صدام بزن
_هی تو نمیتونی....
+ببین پاتو از گلیمت درازتر نکن 55 باند زیر دست من کار میکنن که یکیش باند توئه اگه میخوای از کارای دادگاهت خلاصت کنم انقد با من بد حرف نزن در ضمن این کیفو بگیر بازش کن داخلش یه پوشست قرمزه برشدار داخلش مدارکی درباره باند شیر سیاهه همونی که 8ساله باهاش تو جنگین اینم کمک من با این مدارک میتونی کاری کنی شکایتش رد بشه به جاش تو شکایت کنی فهمیدی؟!(سرد،جدی)
_ممنون
+خواهش بریم مینجی
*بریم
_هی کیفت
+تو میاری عموم که داره میمیره
÷هنو زندم
+مینجی هم که بچست
_توچی؟!
+منم که..........آخخخخخ کمرم میدونی جیه دیسک کمر دارم نمیتونم وسایل سنگین بردارم
_عجب تلافی میکنم
+(زبون درآورد،با مینجی رفتن)
÷باورم نمیشه
_چی باورتون نمیشه؟!
÷این دختر ضربه هایه زیادی خورده دوست پسرش ولش کرد مادرش فوت کرد دوست صمیمیش توی تصادف مرد
از اون موقع تا الان هیچوقت نخندیده یا با کسی اینطوری بحث خنده داری نکرده وقتی مینجی رفت کنارش اولش باهاش سرد بود ولی بعدش میگفتنو میخندیدن بعدشم که کنار هم خوابیدن حالا هم که با تو این بحث خنده دارو داشت
_باورم نمیشه این دختر این همه ضربه دیده
÷آره هیچکس باورش نمیشه وقتی بحث کار میاد وسط اونقدر جدی میشه که همه از اون تبعیت میکننو جدی میشن صبح تا شب شب تا صبح کار میکنه شبا 3یا 4ساعت میخوابه غذاهم که خیلی کم میخوره
_عجب
(این حرفارو موقعی میگفتن که داشتن پشت سره سون هیو مینحی راه میرفتن زدن یکم باهاشون فاصله دارن)
ادامه دارد.......
با صدای نق نق یکی پاشدم فقط میخوام یارو رو پیدا کنم یه گوله خالی کنم تو مغزش
+چته؟!خیلی دلت میخواد پشماتو بکنم کله پاچت کنم؟!
_با بچه هم اینطوری حرف میزدی؟!
+عه تهی جون چطوری تویی؟!نترس با بچت کاری ندارم اونه که با من کار داره(سرد)
_درست صحبت کن
+نکنم
_زمان آدمارو درست میکنه توروهم همینطور
+آ. اینو درست گفتی ولی قسمت مخالفشو نگفتی زمان باعث تغییر آدما میشه از خوب به بد از بد به خوب
_تو......
+بکش کنار مینجییییی کجایی دختر؟!
*اینجام بریم اوما
+_ هن؟!
*چیه خب شبیه مامانمی به خاطر همین اینطوری صدات میزنم اگه دوست ندا.....
_مینجی یه بار دیگه این خانومو اینطوری صدا کنی من میدونمو تو
+زر میزنه مثل چی راحت باش هرطور دوست داری صدام بزن
_هی تو نمیتونی....
+ببین پاتو از گلیمت درازتر نکن 55 باند زیر دست من کار میکنن که یکیش باند توئه اگه میخوای از کارای دادگاهت خلاصت کنم انقد با من بد حرف نزن در ضمن این کیفو بگیر بازش کن داخلش یه پوشست قرمزه برشدار داخلش مدارکی درباره باند شیر سیاهه همونی که 8ساله باهاش تو جنگین اینم کمک من با این مدارک میتونی کاری کنی شکایتش رد بشه به جاش تو شکایت کنی فهمیدی؟!(سرد،جدی)
_ممنون
+خواهش بریم مینجی
*بریم
_هی کیفت
+تو میاری عموم که داره میمیره
÷هنو زندم
+مینجی هم که بچست
_توچی؟!
+منم که..........آخخخخخ کمرم میدونی جیه دیسک کمر دارم نمیتونم وسایل سنگین بردارم
_عجب تلافی میکنم
+(زبون درآورد،با مینجی رفتن)
÷باورم نمیشه
_چی باورتون نمیشه؟!
÷این دختر ضربه هایه زیادی خورده دوست پسرش ولش کرد مادرش فوت کرد دوست صمیمیش توی تصادف مرد
از اون موقع تا الان هیچوقت نخندیده یا با کسی اینطوری بحث خنده داری نکرده وقتی مینجی رفت کنارش اولش باهاش سرد بود ولی بعدش میگفتنو میخندیدن بعدشم که کنار هم خوابیدن حالا هم که با تو این بحث خنده دارو داشت
_باورم نمیشه این دختر این همه ضربه دیده
÷آره هیچکس باورش نمیشه وقتی بحث کار میاد وسط اونقدر جدی میشه که همه از اون تبعیت میکننو جدی میشن صبح تا شب شب تا صبح کار میکنه شبا 3یا 4ساعت میخوابه غذاهم که خیلی کم میخوره
_عجب
(این حرفارو موقعی میگفتن که داشتن پشت سره سون هیو مینحی راه میرفتن زدن یکم باهاشون فاصله دارن)
ادامه دارد.......
۳.۰k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.