این شعر رو از دست ندید حیفه

این شعر رو از دست ندید حیفه...




رفته بودم سرِ کوچه دو عدد نان بخرم
و کمی جنس بفرموده ی مامان بخرم
از قضا چشم من افتاد به یک دوشیزه
قصد کردم قدحی " ناز "از ایشان بخرم
ناز از دلبر طنّاز ،خریدن دارد

بس که ابروی"تتو" با مژه اش سِت شده بود
مانده بودم چه از آن سرو خرامان بخرم
که به خود آمده،دیدم به سرش شالی نیست!
به کجا میروم اینگونه شتابان! بخرم!
نکند دوره چهل سال عقب برگشت
یا که من آمدم از عهد رضاخان بخرم!
باتعجّب و کمی دلهره گفتم ؛بانو!
بهرتان روسری اندازه ی " روبان"! بخرم؟
گفت؛ با لحن زنانه " برو گم شو عوضی"!
پسر "مش صفرم"!، آمده ام نان بخرم!!
دیدگاه ها (۱۳)

نخونی ضرر کردیﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ :ﻧﺎﺩﺭﺷﺎﻩ ﺍﻓﺸﺎﺭ ﻋﺰﻡ ﺗﺴﺨﻴﺮ کشوری ﺭﺍ...

عمه سادات سلام علیک/روح عبادات سلام سلام علیک/قبله حاجات سلا...

شک و تردید داشتن نسبت به همسر توی زندگی مشترک اصلا خوب نیست...

وقتی #روحانی #آفتابه های حوزه را کش می رفت ️خاطره ای از #حسن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط