پارت ۳۰
پارت ۳۰
کوک:
چند روزی میشه که از مرگ ووکی میگذره و ات دائمن داره حرف های ووکی رو تکرار میکنه و خودشو مقصر میدونه.....
کوک ات ؟هی ات خوبی
ات اره
کوک بیا قهوت سرد شد
ات باشه ممنون
کوک برای فردا بلیط گرفتم برمیگردیم کره
ات نه نه من کار دارم کنسلش کن
کوک اخه تو اینجا چیکار داری
ات باهام بحث نکن کوک ووکی سعی میکرد یه چیزی در مورد پدرم بگه ولی من گوش ندادم اخه چرااا گوش ندادم لعنت بهم
کوک هی باشه باشه اروم کنسلش میکنم ولی مقصر تو نیستی باشه ؟
ات هوم ممنون کوک
کوک بیا اینجا مشکلی نیست
از زبان راوی
کوک ات رو بغل کرد و همیشه سعی میکرد ارومش کنه ات فقط،میخواست در مورد حرفی که هیچ وقت زده نشد بدونه فکر میکرد شاید اگه میزاشت ووکی حرف بزنه اینجوری نمیشد ایکاش فقط یه شاس داده بود
کوک برای فردا بلیط گرفتم برمیگردیم کره
ات نه نه من کار دارم کنسلش کن
کوک اخه تو اینجا چیکار داری
ات باهام بحث نکن کوک ووکی سعی میکرد یه چیزی در مورد پدرم بگه ولی من گوش ندادم اخه چرااا گوش ندادم لعنت بهم
کوک هی باشه باشه اروم کنسلش میکنم ولی مقصر تو نیستی باشه ؟
ات هوم ممنون کوک
کوک بیا اینجا مشکلی نیست
از زبان راوی
کوک ات رو بغل کرد و همیشه سعی میکرد ارومش کنه ات فقط،میخواست در مورد حرفی که هیچ وقت زده نشد بدونه فکر میکرد شاید اگه میزاشت ووکی حرف بزنه اینجوری نمیشد ایکاش فقط یه شاس داده بود
روز بعد
صدای زنگ ساعت .
از زبان کوک
صبح بیدار شدم رفتم صورتم رو شستم و صبحونه رو اماده کردم رفتم به ات سر بزنم که در اتاق رو که باز کردم تو اتاقش نبود
کوک ات ات کجای ات ینی کجا رفته صبح به این زودی
از زبان ات
صبح بلند زور بیدار شدم و لباس پوشیدم و رفتم سر خاک ووکی
......
ات سلام رفیق چطوری
حالت خوبه راستش نمیدونم چی بگم ولی دلم برات تنگ شده نمیشه بگم تو رو خدا برگرد ولی لطفا ازم ناراحت نباش ووکی من متاسفم که بهت فرصت ندادم چون خودخواه بودم خب بعد اون کاری که تو کردی من نمیتونستم ببخشم باید چیکار میکردم ها
پسر دلم برات واقعا تنگ شده
امیدوارم منو ببخشی
از سر قبرش بلند شدم به سمت هتل ووکی حرکت کردم
قبلش دوتا وکسل باهام قرار گذاشته بودن اومدم اونا رو ببینم
علامت وکیل _
علامت ات+
+سلام روز بخیر
_سلام خانم ات خسته نباشید ممنون که اومدید
+خواهش میکنم موضوع چیه
_اقای ووکی این اسناد رو به شما دادن
+بله؟
_قبل از فوت اقای ووکی ایشون همه ی زمین ها و هر املاکی که به اسمشون بود رو به اسم شما زدن
+چی چی چرا نه دارید اشتباه میکنید
_نه خانم ات اینا اسناد هستن و فقط بابد امضا بشه
+اخه من اطلاعی ندارم
_بله میدونم این امضای اقای ووکی هستش
کوک:
چند روزی میشه که از مرگ ووکی میگذره و ات دائمن داره حرف های ووکی رو تکرار میکنه و خودشو مقصر میدونه.....
کوک ات ؟هی ات خوبی
ات اره
کوک بیا قهوت سرد شد
ات باشه ممنون
کوک برای فردا بلیط گرفتم برمیگردیم کره
ات نه نه من کار دارم کنسلش کن
کوک اخه تو اینجا چیکار داری
ات باهام بحث نکن کوک ووکی سعی میکرد یه چیزی در مورد پدرم بگه ولی من گوش ندادم اخه چرااا گوش ندادم لعنت بهم
کوک هی باشه باشه اروم کنسلش میکنم ولی مقصر تو نیستی باشه ؟
ات هوم ممنون کوک
کوک بیا اینجا مشکلی نیست
از زبان راوی
کوک ات رو بغل کرد و همیشه سعی میکرد ارومش کنه ات فقط،میخواست در مورد حرفی که هیچ وقت زده نشد بدونه فکر میکرد شاید اگه میزاشت ووکی حرف بزنه اینجوری نمیشد ایکاش فقط یه شاس داده بود
کوک برای فردا بلیط گرفتم برمیگردیم کره
ات نه نه من کار دارم کنسلش کن
کوک اخه تو اینجا چیکار داری
ات باهام بحث نکن کوک ووکی سعی میکرد یه چیزی در مورد پدرم بگه ولی من گوش ندادم اخه چرااا گوش ندادم لعنت بهم
کوک هی باشه باشه اروم کنسلش میکنم ولی مقصر تو نیستی باشه ؟
ات هوم ممنون کوک
کوک بیا اینجا مشکلی نیست
از زبان راوی
کوک ات رو بغل کرد و همیشه سعی میکرد ارومش کنه ات فقط،میخواست در مورد حرفی که هیچ وقت زده نشد بدونه فکر میکرد شاید اگه میزاشت ووکی حرف بزنه اینجوری نمیشد ایکاش فقط یه شاس داده بود
روز بعد
صدای زنگ ساعت .
از زبان کوک
صبح بیدار شدم رفتم صورتم رو شستم و صبحونه رو اماده کردم رفتم به ات سر بزنم که در اتاق رو که باز کردم تو اتاقش نبود
کوک ات ات کجای ات ینی کجا رفته صبح به این زودی
از زبان ات
صبح بلند زور بیدار شدم و لباس پوشیدم و رفتم سر خاک ووکی
......
ات سلام رفیق چطوری
حالت خوبه راستش نمیدونم چی بگم ولی دلم برات تنگ شده نمیشه بگم تو رو خدا برگرد ولی لطفا ازم ناراحت نباش ووکی من متاسفم که بهت فرصت ندادم چون خودخواه بودم خب بعد اون کاری که تو کردی من نمیتونستم ببخشم باید چیکار میکردم ها
پسر دلم برات واقعا تنگ شده
امیدوارم منو ببخشی
از سر قبرش بلند شدم به سمت هتل ووکی حرکت کردم
قبلش دوتا وکسل باهام قرار گذاشته بودن اومدم اونا رو ببینم
علامت وکیل _
علامت ات+
+سلام روز بخیر
_سلام خانم ات خسته نباشید ممنون که اومدید
+خواهش میکنم موضوع چیه
_اقای ووکی این اسناد رو به شما دادن
+بله؟
_قبل از فوت اقای ووکی ایشون همه ی زمین ها و هر املاکی که به اسمشون بود رو به اسم شما زدن
+چی چی چرا نه دارید اشتباه میکنید
_نه خانم ات اینا اسناد هستن و فقط بابد امضا بشه
+اخه من اطلاعی ندارم
_بله میدونم این امضای اقای ووکی هستش
۷.۷k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.