پارت ۳۱
پارت ۳۱
باشه ممنون
نمیدونم چرا ووکی همچین کاری کرده پس اون اسناد رو امضا نکردم ولی برای اینکه ازش استفاده نشه اونارو به کوکی دادم و رفتم سمت عمارت بابام
اسلحه رو توی کیفم گذاشتم و رفتم بالا
بدون در زدن رفتم تو
علامت پدر ات ×
علامت ات+
×به به ازین طرفا
بدون معطلی اسلحه رو گذاشتم رو سرش
×اووو تند نمیری
+خفه شو زود باش اون فلشی که ووکی برام گذاشته بود رو بهم بده
×کدوم فلش همونی که خوردمش
+بیین روانیم نکن به جون خودم قصم میکشمت
×توی کشوعه
+برو بیارش
×با اجازه
اروم فلش رو ازش گرفتم به جز اون پرونده ی ووکی رو هم ازش گرفتم
خیلی سریع رفتم بیرون
صدای زنگ تلفن
+سلام کوک
ات کجای چرا تلفنت رو جواب نمیدی کاز مهمی داشتم الان میام خونه
باشه منتظرم
رسیدم خونه
کوک خوبی
ات اره کوک میشه لبتابت رو بیاری
کوک اره چرا که نه
فلش رو به لبتاب زدم که یه فیلم از ووکی بالا اومد
ووکی سلام ات حالت خوبه چطوری خیلی دلم برات تنگ شده فکر کردم شاید هیچ وقت یه فرصت گیرم نیاد واسه همین این ویدیو رو گرفتم خب نمیدونم از کجا شروع کنم ولی هیچ از اون پسر بغلت خوشم نمیاد ولی خب میتونه ازت مراقبت کنه و من هیچ وقت بهت خیانت نکردم ات اون روز تو فرودگاه اره شبیه یه خیانت بود ولی نبود
اصل ماجرا اینکه تو قبول نکردی اون مرد رو بکشی و پدرت برای اینکه تو بور برگردونه منو تهدید کرد که اگه ازت دور نشم میکشتد و خب منم نمیدونستم باید چیکار کنم ولی ولی انجامش دادم اون یه نقشه بود من من حتی اون دختره رو هم نمیشناختم ات میدونم کار اشتباهی کردم ولی همش برای این بود که یکی دیگه رو هم از دست ندم خودتو مقصر ندونی ا من خوشحالم که توقبول نکردی قاتل بشی پدرت فقط زمانی این فلش رو بهت میده که مرده باشم و شاید وقتی اینو میبینی من پیشت نباشم ینی چیزه قصه نخور ات من بازم دوست دارم و تو مقصر چیزی نیستی فقط لطفا مراقب خودت باش اها راستی من هر چیزی که داشتم رو به اسمت کردم چون کسی نبود که ازش استفاده کنه پس مال خودت نبینم گریه کنی اااا باشه ؟
دوست دارم
ات شروع کرد به گریه کردن بغل کوک
کوک هی چیزی نیست گریه نکن باشه باشه
هی بیین گفت گریه نکن
ات تو خودت هم داری گریه میکنی که
کوک من من ااا ای بابا
اره خب
ات من چیکار کردم خدایا ایکاش بهش یه فرصت میدادم
کوک هی اتت ایکاش رو دیگه ولش کن الان یه کاری نکن که همسن لحظه هات هم ایکاش بشه باشه لطفا به حرفش گوش بده و من دیگه نمیخوام جلوتو برای کشتن پدرت بگیمر چون خودم به حسابش میرسم اما نه اونجوری که بازم پشیمون بشیم باشه
باشه ممنون
نمیدونم چرا ووکی همچین کاری کرده پس اون اسناد رو امضا نکردم ولی برای اینکه ازش استفاده نشه اونارو به کوکی دادم و رفتم سمت عمارت بابام
اسلحه رو توی کیفم گذاشتم و رفتم بالا
بدون در زدن رفتم تو
علامت پدر ات ×
علامت ات+
×به به ازین طرفا
بدون معطلی اسلحه رو گذاشتم رو سرش
×اووو تند نمیری
+خفه شو زود باش اون فلشی که ووکی برام گذاشته بود رو بهم بده
×کدوم فلش همونی که خوردمش
+بیین روانیم نکن به جون خودم قصم میکشمت
×توی کشوعه
+برو بیارش
×با اجازه
اروم فلش رو ازش گرفتم به جز اون پرونده ی ووکی رو هم ازش گرفتم
خیلی سریع رفتم بیرون
صدای زنگ تلفن
+سلام کوک
ات کجای چرا تلفنت رو جواب نمیدی کاز مهمی داشتم الان میام خونه
باشه منتظرم
رسیدم خونه
کوک خوبی
ات اره کوک میشه لبتابت رو بیاری
کوک اره چرا که نه
فلش رو به لبتاب زدم که یه فیلم از ووکی بالا اومد
ووکی سلام ات حالت خوبه چطوری خیلی دلم برات تنگ شده فکر کردم شاید هیچ وقت یه فرصت گیرم نیاد واسه همین این ویدیو رو گرفتم خب نمیدونم از کجا شروع کنم ولی هیچ از اون پسر بغلت خوشم نمیاد ولی خب میتونه ازت مراقبت کنه و من هیچ وقت بهت خیانت نکردم ات اون روز تو فرودگاه اره شبیه یه خیانت بود ولی نبود
اصل ماجرا اینکه تو قبول نکردی اون مرد رو بکشی و پدرت برای اینکه تو بور برگردونه منو تهدید کرد که اگه ازت دور نشم میکشتد و خب منم نمیدونستم باید چیکار کنم ولی ولی انجامش دادم اون یه نقشه بود من من حتی اون دختره رو هم نمیشناختم ات میدونم کار اشتباهی کردم ولی همش برای این بود که یکی دیگه رو هم از دست ندم خودتو مقصر ندونی ا من خوشحالم که توقبول نکردی قاتل بشی پدرت فقط زمانی این فلش رو بهت میده که مرده باشم و شاید وقتی اینو میبینی من پیشت نباشم ینی چیزه قصه نخور ات من بازم دوست دارم و تو مقصر چیزی نیستی فقط لطفا مراقب خودت باش اها راستی من هر چیزی که داشتم رو به اسمت کردم چون کسی نبود که ازش استفاده کنه پس مال خودت نبینم گریه کنی اااا باشه ؟
دوست دارم
ات شروع کرد به گریه کردن بغل کوک
کوک هی چیزی نیست گریه نکن باشه باشه
هی بیین گفت گریه نکن
ات تو خودت هم داری گریه میکنی که
کوک من من ااا ای بابا
اره خب
ات من چیکار کردم خدایا ایکاش بهش یه فرصت میدادم
کوک هی اتت ایکاش رو دیگه ولش کن الان یه کاری نکن که همسن لحظه هات هم ایکاش بشه باشه لطفا به حرفش گوش بده و من دیگه نمیخوام جلوتو برای کشتن پدرت بگیمر چون خودم به حسابش میرسم اما نه اونجوری که بازم پشیمون بشیم باشه
۱۲.۲k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.