.
.
.
در کتاب مجالس المؤمنین در ذیل حالات شعراء می نویسد:
پدر جمال الدین خلیعی موصلی، حاکم موصل و ناصبی و یکی از دشمنان اهل بیت علیهم السلام بود. مادرش هم ناصبیه بود و چون پسری برایش متولد نمی شد؛ به مقتضای عقیده ی فاسد خویش، نذر کرد که اگر خدای به او پسری عطا کند؛ به شکرانه ی او، پسر را سر راه زوار حضرت اباعبدالله علیه السلام بفرستد، تا زواری را که از شام و جبل عامل می آیند و عبور آنها از موصل است به قتل برساند و اموال آنها را غارت کند
بالاخره بعد از مدتی جمال الدین متولد می شود چون جمال الدین به حد جوانی می رسد، مادرش او را از نذر خود خبردار می کند. لاجرم او همراه با مادرش، به دنبال زواری که از موصل عبور کرده بودند؛ رفت.
هنگامی که به مسیب رسید، دید زوار از جسر عبور کرده اند. بنابراین در همان جا توقف کرد تا هنگامی که زوار مراجعت کردند، آنها را به قتل برساند.
جمال الدین در کناری کمین کرده بود و در همان حال به خواب فرورفت. در عالم رؤیا دید قیامت برپا شده است و ملائکه آمدند و او را گرفتند و در آتش انداختند. اما آتش او را نسوزاند و به او اثر نکرد.
ملک موکل جهنم به آتش خطاب کرد: چرا او را نمی سوزانی؟!
آتش گفت: غبار زوار کربلا بر او نشسته است پس او را از جهنم بیرون آوردند و شستشو دادند و دوباره او را درآتش انداختند ولی باز هم آتش او را نسوزاند
ملک گفت: چرا حالا دیگر او را نمی سوزانی
آتش گفت: شما ظاهر بدن او را شستید، اما غبار داخل در جوف او شده است
جمال الدین از خواب بیدار شد و از آن عقیده ی فاسد برگشت و مذهب تشیع را اختیار کرد و مشغول مداحی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شد. بعضی می نویسند: او به کربلا آمد و بعضی شعرا این شعر را به او نسبت داده اند
اذا شئت النجاة فزر حسینا
لکی تلقی الاله قریر عین
فان النار لیس تمس جسما
علیه غبار زوار الحسین .
یعنی اگر نجات از آتش می خواهی، پس حضرت امام حسین علیه السلام را زیارت کن زیرا آتش به بدنی که غبار زوار حسین علیه السلام بر آن نشسته باشد، آسیب نمی رساند
امام حسین علیه السلام استثناء عالم وجود
.
در کتاب مجالس المؤمنین در ذیل حالات شعراء می نویسد:
پدر جمال الدین خلیعی موصلی، حاکم موصل و ناصبی و یکی از دشمنان اهل بیت علیهم السلام بود. مادرش هم ناصبیه بود و چون پسری برایش متولد نمی شد؛ به مقتضای عقیده ی فاسد خویش، نذر کرد که اگر خدای به او پسری عطا کند؛ به شکرانه ی او، پسر را سر راه زوار حضرت اباعبدالله علیه السلام بفرستد، تا زواری را که از شام و جبل عامل می آیند و عبور آنها از موصل است به قتل برساند و اموال آنها را غارت کند
بالاخره بعد از مدتی جمال الدین متولد می شود چون جمال الدین به حد جوانی می رسد، مادرش او را از نذر خود خبردار می کند. لاجرم او همراه با مادرش، به دنبال زواری که از موصل عبور کرده بودند؛ رفت.
هنگامی که به مسیب رسید، دید زوار از جسر عبور کرده اند. بنابراین در همان جا توقف کرد تا هنگامی که زوار مراجعت کردند، آنها را به قتل برساند.
جمال الدین در کناری کمین کرده بود و در همان حال به خواب فرورفت. در عالم رؤیا دید قیامت برپا شده است و ملائکه آمدند و او را گرفتند و در آتش انداختند. اما آتش او را نسوزاند و به او اثر نکرد.
ملک موکل جهنم به آتش خطاب کرد: چرا او را نمی سوزانی؟!
آتش گفت: غبار زوار کربلا بر او نشسته است پس او را از جهنم بیرون آوردند و شستشو دادند و دوباره او را درآتش انداختند ولی باز هم آتش او را نسوزاند
ملک گفت: چرا حالا دیگر او را نمی سوزانی
آتش گفت: شما ظاهر بدن او را شستید، اما غبار داخل در جوف او شده است
جمال الدین از خواب بیدار شد و از آن عقیده ی فاسد برگشت و مذهب تشیع را اختیار کرد و مشغول مداحی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شد. بعضی می نویسند: او به کربلا آمد و بعضی شعرا این شعر را به او نسبت داده اند
اذا شئت النجاة فزر حسینا
لکی تلقی الاله قریر عین
فان النار لیس تمس جسما
علیه غبار زوار الحسین .
یعنی اگر نجات از آتش می خواهی، پس حضرت امام حسین علیه السلام را زیارت کن زیرا آتش به بدنی که غبار زوار حسین علیه السلام بر آن نشسته باشد، آسیب نمی رساند
امام حسین علیه السلام استثناء عالم وجود
۵۷۳
۱۶ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.