ای بهانه تمام روزهای نمردنم....

بیاوتمامش کنیم ...
بیا اگرقراراست دستهایمان باز دردست هم گره بخورد ،اگر دلمان برای حتی
تکراری ترین حالاتمان هم تنگ شده
پایان دهیم این فراق را ...
بیا تا من باز دوروجودتو بگردم وتو باز بگویی قبول نیست باید برایم بمیری...
بیاای پری ،ای زیبا صنم ای شاهکارافریدگار،تورا مگرمن برسرم افسرنکردم،مگردرقلب خود معبا ندادم
اخرای ماه من چنین واله وحیران که هستی ...
بیاارام جانم بهاراست و من هنوز بیتو جا
مانده فصل خزانم ...
همینطور ،همین شکل وهمین حال که اکنون داری بدون ذره ای تغییر بیا ،چگونه دلت میاید برایم خوشبختی ارزو کنی مادامیکه سعادتم در داشتن وبودن دلبری چون تو طناز است ....
بیا ودر پناه آغوشم شعرهایت را فریاد بزن خنده هایت را قهقهه کن ،برقص در اور زمین وزمان را بگذار باهم اینگونه تقاص شب گریه هامان را بگیریم ،مهم
نیست هرکسی هر چه میخواهد بگوید مهم ترین مهم حال من وتوست که بوقت اشک ودرد کسی بدادمان نرسید....
این ثانیه هارا که میبینی ومیگذرن بی باز گشت وعمرمان است ...
دیگر دنیا یک تو دارد ویک من نه حرفی ونه نگاهی دیگر نمیتواند ازارمان بدهد
من بفدای بس کن بیا سرت را روی سینه ام بگذار وفراموش کن تمام فراموش کردنی های بجامانده را .بگذار من هم دوبار متولد بشوم اما اینبار در آغوش
تو....

دلتنگترین
خان دنیا....😔