گفت حسین بی علی ای خواهرم
گفت حسین بی علی ای خواهرم
درره حق میدهم جان و سرم
قاسم و هم اکبر و هم اصغرم
حضرت عباس و عون و جعفرم
بعد من تو گریه و زاری نکن
با صدا بهرم عزاداری نکن
شکوه تو بر حضرت باری نکن
اشک غم از چشم خود جاری نکن
عابدینم را پرستاری بکن
کودکانم را هواداری بکن
اهل بیتم را نگهداری بکن
کم برایم گریه و زاری بکن
بعد من تو بر اسارت میروی
این سفر را با حقارت میروی
با سپاه بی کفایت میروی
راه را بی استراحت میروی
من تو را تنها نزارم و برم
در سر نی همرهت باشد سرم
مهربانی کن تو با اهل حرم
صبر کن ای زینب غم پرورم
این اسارت هست فرمان یزید
این چنین ظلمی به عالم کس ندید
خواهرم از ما بکن قطع امید
شامیانند بدتر از شمر پلید
یک وصیت با تو دارم خواهرم
میبرند پیش یزید اینها سرم
او زند چوب بر لبان اطهرم
کم بکن گریه تو پیش دخترم
جسم ها باشد تمامی روی خاک
تا سه روز در آفتاب تابناک
پیکرم صد پاره باشد چاک چاک
اشک حسرت را بکن از دیده پاک
زینبم من که ندارم یاوری
بر یتیمانم نما تو مادری
نه حبیب دارم نه عون و جعفری
نه علمدار سپاه و لشکری
شاعر زنده یاد ماشاالله مهرنیا
درره حق میدهم جان و سرم
قاسم و هم اکبر و هم اصغرم
حضرت عباس و عون و جعفرم
بعد من تو گریه و زاری نکن
با صدا بهرم عزاداری نکن
شکوه تو بر حضرت باری نکن
اشک غم از چشم خود جاری نکن
عابدینم را پرستاری بکن
کودکانم را هواداری بکن
اهل بیتم را نگهداری بکن
کم برایم گریه و زاری بکن
بعد من تو بر اسارت میروی
این سفر را با حقارت میروی
با سپاه بی کفایت میروی
راه را بی استراحت میروی
من تو را تنها نزارم و برم
در سر نی همرهت باشد سرم
مهربانی کن تو با اهل حرم
صبر کن ای زینب غم پرورم
این اسارت هست فرمان یزید
این چنین ظلمی به عالم کس ندید
خواهرم از ما بکن قطع امید
شامیانند بدتر از شمر پلید
یک وصیت با تو دارم خواهرم
میبرند پیش یزید اینها سرم
او زند چوب بر لبان اطهرم
کم بکن گریه تو پیش دخترم
جسم ها باشد تمامی روی خاک
تا سه روز در آفتاب تابناک
پیکرم صد پاره باشد چاک چاک
اشک حسرت را بکن از دیده پاک
زینبم من که ندارم یاوری
بر یتیمانم نما تو مادری
نه حبیب دارم نه عون و جعفری
نه علمدار سپاه و لشکری
شاعر زنده یاد ماشاالله مهرنیا
۱.۶k
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.