یا

یاﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ ...؟؟؟
.
ﺍﺳﻢ ﻗﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻰ ...
ﻗﻄﺎﺭ
ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ
ﻛﺸﺘﻰ ...
.
ﺗﺎ ﻳﻚ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﺷﺪﻯ ...
ﺧﻠﺒﺎﻥ
ﻣﻠﻮﺍﻥ
ﻟﻮﻛﻮﻣﻮﺗﻴﻮﺭﺍﻥ ...
.
ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﻔﺘﻰ : ﻋﺰﻳﺰﻡ، ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭ ﺗﺎ ﺯﻭﺩ
ﺑﺰﺭﮔﺸﻰ ...
ﺁﻗﺎ ﺷﻴﺮﻩ ﺷﻰ ...
.
ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ...
ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﻗﻮﻯ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺿﻌﻴﻒ ...
ﻛﺎﺵ ﻣﻦ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ ﺗﺎ ﺗﻮ
ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻤﺎﻧﻰ ...
ﻛﺎﺵ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻗﻮﻯ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ، ﻛﻪ ﺍﻻﻥ ﺿﻌﻒ
ﺭﺍ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﻳﺒﺎﺕ ﻧﺒﻴﻨﻢ ...
ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﻴﻜﻨﻢ، ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ
ﺧﻮﺏ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﺩ ﺍﻭﺭﻡ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭ
ﮐﻪ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ
ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ...
#زندگیمی‌نفسم


ٌ
دیدگاه ها (۱۲)

زیباترین انسانهایی که دیدم...چشم رنگی ها نبودند!!!قد بلندها....

در هیاهوی زندگی دریافتم :چه دویدن هایی که فقط پاهایم را ازمن...

ازآدمهانپرسیدچراناراحتند......! برای بغض هاواشک هایشان..."دل...

[ بعضی وقتا دلم که میگیرهمیرم توی خیابونا قدم میزنموقتی دونف...

یاﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ ...؟؟؟ﺍﺳﻢ ﻗﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻰ ﻗﻄﺎﺭ، ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ، ﻛﺸﺘﻰ ....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط