در هیاهوی زندگی دریافتم

در هیاهوی زندگی دریافتم :
چه دویدن هایی که فقط پاهایم را ازمن گرفت ،درحالی که گویی ایستاده بودم!
چه غصه هایی که فقط سپیدی مویم را حاصل شد،
درحالی که قصه ی کودکانه ای بیش نبود!
دریافتم که کسی هست که اگر بخواهد " میشود "
واگر نخواهد " نمیشود "
به همین سادگی!
دیدگاه ها (۱)

دستانت را بگیرم و پشت بام سی متری خانه را ...سیصد و شصت و نه...

[ تو رآهِ برگشت به خونه از دآنشگاه رو یکی از صندلی‌‌هآی اتوب...

زیباترین انسانهایی که دیدم...چشم رنگی ها نبودند!!!قد بلندها....

یاﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ ...؟؟؟.ﺍﺳﻢ ﻗﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻰ ...ﻗﻄﺎﺭﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﻛﺸﺘﻰ ....

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

قهوه های جاویدان ☕ قسمت ۷ / صفحه پنجم :ذوق و شوق تمام وجودم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط