هیچ چیز درست نمی شود مادر


هیچ چیز درست نمی شود مادر !

هر بار که با دستمالی مرطوب
آیینه ها را پاک می کنم
چیزی در من فرو می ریزد ...

هر بار که دست می کشم به مبل ها
دست می کشم به پرده ها
و دست می کشم از تمام زندگی ...

می بینی !
آن قدر ها که فکر می کنی نمر ده ام
سنگ شده ام ...

موهایم زمستان را روسفید کرده است ،
و بهار با سبز کردن هیچ دانه ای
به خانه ام نمی آید ...

#ستایش_قلب_سربی
صدیقه_جعفری


‌‌
دیدگاه ها (۰)

‌از شهر عطار آمدی یا قصه های مولوی؟در بیستون دیدم تو را یا ب...

تو از عبـورِ جاده ها مرا بهانه کن فقطبه رنگِ عاشقانه ها مرا ...

سـکوت باش و برگردغـــــم رفتن دلــــــم ویرانه‌تر کرداگــــ...

آتش و آب و آبرو با همهر سه گشتند در سفر همراهعهد کردند هر يک...

پارت : ۳۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط