من تب زده بیمار و تو انگار نه انگار
من تب زده بیمار و تو انگار نه انگار
لب تشنهی دیدار و تو انگار نه انگار
از چشم تو افتادهام و زیر عبورت
له میشوم این بار و تو انگار نه انگار
بیمرگ نشد لایق چشمان تو باشم
حالا شدم انگار و تو انگار نه انگار
من را به گناهی که نگاه تو درآن بود
بردند سر دار و تو انگار نه انگار
اوج غم اين قصه در اين شعر همين جاست
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار
دلتنگی و بیهمنفسی حال خرابیست
روی دلم آوار و توانگار نه انگار
دور از تو شده سنگ صبور من دل تنگ
یک گوشهی دیوار و تو انگار نه انگار
جان میکنم و محو تماشایی و هر روز
این حادثه تکرار و تو انگار نه انگار
با عشق تو میمانم و میمیرم اگر چه
من میشوم آزار و تو انگار نه انگار
#ستایش_قلب_سربی
لب تشنهی دیدار و تو انگار نه انگار
از چشم تو افتادهام و زیر عبورت
له میشوم این بار و تو انگار نه انگار
بیمرگ نشد لایق چشمان تو باشم
حالا شدم انگار و تو انگار نه انگار
من را به گناهی که نگاه تو درآن بود
بردند سر دار و تو انگار نه انگار
اوج غم اين قصه در اين شعر همين جاست
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار
دلتنگی و بیهمنفسی حال خرابیست
روی دلم آوار و توانگار نه انگار
دور از تو شده سنگ صبور من دل تنگ
یک گوشهی دیوار و تو انگار نه انگار
جان میکنم و محو تماشایی و هر روز
این حادثه تکرار و تو انگار نه انگار
با عشق تو میمانم و میمیرم اگر چه
من میشوم آزار و تو انگار نه انگار
#ستایش_قلب_سربی
۱۸.۰k
۲۹ آبان ۱۴۰۱