در موج پریشانی من فاصلهای نیست

در موج پریشانی من فاصله‌ای نیست
امروز به جمعیت ما سلسله‌ای نیست

فریاد که اسباب گرفتاری ما را
چون حلقه‌ی زنجیر ز هم فاصله‌ای نیست

بی دیده‌ی بینا چه گل از خار توان چید؟
رحم است به پایی که در او آبله‌ای نیست

موقوف به وقت است سماع دل عارف
هر روز در اجزای زمین زلزله‌ای نیست

از ظرف حریفان نتوان سر به درآورد
در بزم شرابی که تنک حوصله‌ای نیست

بوی گل و باد سحری بر سر راهند
گر می‌روی از خود، به ازین قافله‌ای نیست

#صائب‌ ز سر زلف سخن دست ندارد
هرچند به جز گوشه‌ی ابرو صله‌ای نیست

#صائب_تبریزی
دیدگاه ها (۰)

در چشم اهل کبر سراپا غرور باش

ز خنده‌رویی گردون، فریب رحم مخورکه رخنه‌های #قفس ، رخنه‌ی ره...

این نه خطّ است که از عارض دلبر پیداستپیچ و تاب من از آن عارض...

عشق و درویشی و تنهایی و درد با دل مجروح من کرد آن‌چه کرد آه ...

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال#قیصر_امین_پور کوله باریست پر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط