پارتone

پارت:one
معرفی شخصیت ها:
مهگل⚘️:من مهگل هستم ۱۸ ساله هستم با خانوادم زندگی میکنم یعنی (مادر_پدر_خواهر)
ارسلان⚘️:من ارسلان هستم ۱۹ ساله تنها زندگی میکنم.
محراب🌺:من محرابه هستم ۲۰ ساله با خانواده زندگی میکنم.
رضا🌺:من رضا هستم 1۸ ساله تنها زندگی میکنم.
(شروع داستان)
سلام من ارسلانم مهگل دوست دوست های من بود.
ولی بعد وارد رابطه شودیم وشروع
و من با اون وارد رابطه شدم ولی خوب اونجوری که می‌خواستیم پیش نرفت و من یعنی ارسلان به خارج از کشور سفر کردم.
(ادامه داستان‌ زبان هر شخص)
مهگل: الو به من نمیگی کجا میری بعد زر زر میکنی یعنی خاک تو سرت.
ارسلان : بزار توضیح بدم من قراره چند وقت تو ترکیه زندگی کنم و راستیتش تو هم میخوای ویزا تو بگیر باهم بریم😌.
مهگل:واقعا برات متاسفم خیلی بدی بدونه گفتن من واقعا برات متاسفم سگ دیگه رابطمون تا اینجا بود💔.
ارسلان: واقعا که سر این موضوع عزیزم .
ارسلان:زنگ بزنم به محراب بگم🤦‍♂️.
تلفن: دیرین دیرین
محراب: الو سلام خوبی
ارسلان: الو سلام اصلا خوب نیستم سر اون موضوع مهگل قهر کرده💔
محراب: راست میگه والا همش دنبال دردسری مغز نداری 🫤
ارسلان: هعی خوب موضوع کارمه و باید برم حدودن یکی دوسال😑
محراب:خوب برادر من بنظرت این رابطه ادامه داره؟
ارسلان:هانننننن

پایان قسمت اول رمانه my heart 💖
منتظر قسمت دوم باشید 💝

سخن نویسنده:سلام امید وارم حال دلتون خوش باشه میدونم چرت بود ولی خوب همین در توانم بود🤕
دیدگاه ها (۹)

کمکش کنید تا هشتاد تایی بشه😇🥲

قشنگ بود؟

دخترک دلبرک

قراره از فردا این رمان هم بخونید😐😘

رمان بغلی من پارت ۱۲۱و۱۲۲و۱۲۳ارسلان: محکم گوشه ای از ل*شو بو...

سلام سلام [🤠🎀] چطورین. مشتیا ؟🍓🤏🏻 خب بیست و یك روزه...

کیپاپ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط