رمان خانواده پارت چهار
رمان خانواده پارت چهار
شخصیت ها: ا/ت (مادر) جونگ سوک(پدر) اون وو(پسر)
جونگ سوک
اه لعنتی ایکاش اینو نمیگفتم ا/ت احتمالا امشب نمیزاره ببوسمش!!!!
ا/ت
بعد شام وسایلو از رو میز جم کردم جونگ سوک رفت دوش بگیره اون وو هم رفت تو اتاقش جونگ سوک داشت دوش میگرف که من در زدم
گفت : بله
گفتم : عزیرم زود بیا بیرون(چشامو بسته بودم)
گفت : حالا چرا چشاتو بستی؟
گفتم: شاید.....تو...دوس نداشته باشی
اومد طرفتم و
گفت : عزیرم من شوهرتم دیگه باید به بدن تا الان عادت میکردی!!!
چشامو باز کردم خدای شوهر خوش هیکلی داشتم بوسم کرد و دوباره رفت تو
گفت : زود میام
رفتم تو اتاق اون وو باز داشت چت میکرد لبخند زدم و در رو بستمو رفتم بیرون سمت اتاقم اون وو اومد از پشت بغلم کرد و
گفت....
شخصیت ها: ا/ت (مادر) جونگ سوک(پدر) اون وو(پسر)
جونگ سوک
اه لعنتی ایکاش اینو نمیگفتم ا/ت احتمالا امشب نمیزاره ببوسمش!!!!
ا/ت
بعد شام وسایلو از رو میز جم کردم جونگ سوک رفت دوش بگیره اون وو هم رفت تو اتاقش جونگ سوک داشت دوش میگرف که من در زدم
گفت : بله
گفتم : عزیرم زود بیا بیرون(چشامو بسته بودم)
گفت : حالا چرا چشاتو بستی؟
گفتم: شاید.....تو...دوس نداشته باشی
اومد طرفتم و
گفت : عزیرم من شوهرتم دیگه باید به بدن تا الان عادت میکردی!!!
چشامو باز کردم خدای شوهر خوش هیکلی داشتم بوسم کرد و دوباره رفت تو
گفت : زود میام
رفتم تو اتاق اون وو باز داشت چت میکرد لبخند زدم و در رو بستمو رفتم بیرون سمت اتاقم اون وو اومد از پشت بغلم کرد و
گفت....
۷.۶k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.