ای مطلع و معشوق غزل حضرت ماهم

ای مطلع و معشوقِ غزل، حضرتِ ماهَم...
ای کاش شبی بگذری از کوچه ی ما هم!

خورشید به اندازه ی تو جلوه ندارد...
تا بوده به دنبال تو بوده ست نگاهم!

منطق سپر انداخته در جنگِ دل و عقل...
مغلوب نگاهت شده بی جنگ سپاهم!

چشمان تو یک عمر مرا کرده گرفتار...
انداخته گل خنده ات از چاله به چاهم!

وابسته ی چشمت شده احوال دل من...
هم علت لبخندی و هم علت آهم!

تا بین تو و قبله مردد شده مُهری...
هربار به سمتت شده کج قلبم و راهم!

دیوانه تر از این بکن ای ماه دلم را...
بگذر شبی از دور و برِ کوچه ی ما هم!

#طاهره_اباذری_هریس
#غزلی‌تازه‌دم
دیدگاه ها (۱۷)

می خندم...!"گورِ بابایِ غم و غصه و اندوهِ جهان،می خندم!بی خی...

این مرتبه باید بگویم دوستت دارمباید بفهمی از تو مدت هاست سرش...

گفتم: " شما برید، منم میام الان! "سرِ حوصله یه لیوان نسکافه ...

دختر که باشی می شوی رویای بعضی هادختر شدن یعنی همین، دنیای ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط