می خندم

می خندم...!"
گورِ بابایِ غم و غصه و اندوهِ جهان،می خندم!
بی خیالِ من و این مَردُم و هِی زخمِ زبان،می خندم!

مُرده در پیچ و خمِ عهدِ جوانی منم و گوری نیست؛
ای که نفرین به من و ثانیه و روز و زمان،می خندم!

با سکوتَم خوشم و شِکوه و راز و غزلی هم گَر هست...
بهتر آن است بماند به دلم باز نهان،می خندم!

داد از این باور و ایمان و یقینی که مَرا کافر کرد...
که شرف داشت به ایمان من البته گمان،می خندم!

طالعِ شعرِ من از روزِ ازل مثلِ خودم آتش بود...
این مَرا بس که شدم شاعرِ بی نام و نشان...می خندم!

#طاهره_اباذری_هریس
دیدگاه ها (۲۸)

این مرتبه باید بگویم دوستت دارمباید بفهمی از تو مدت هاست سرش...

پنبه الکلیو با احتیاط کشیدم رو پوست شکمش، می‌دونستم درد ندار...

ای مطلع و معشوقِ غزل، حضرتِ ماهَم...ای کاش شبی بگذری از کوچه...

گفتم: " شما برید، منم میام الان! "سرِ حوصله یه لیوان نسکافه ...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط