کاش می شد

کاش می شد
فاصله ها را کنار زد
و با یک بوسه
به تو ملحق شد
درون اقیانوس آغوشت جای گرفت و از نگاهت شعر گفت
کاش می شد
نبودن ها را دور ریخت
و درون قلبت
به مساحت یک یاد
خانه ساخت
و تا همیشه درون چشمانت
ساکن شد
کاش می شد
باشی
باشم
و این بودن ها
قصه عشق را رقم می زد
دیدگاه ها (۱)

آدمی به مرور آرام می‌گیرد، بزرگ می‌شود بالغ می‌شود و پای اشت...

روزی اگر خداقدرتِ تکرارِ لحظه‌ها رابه من میداد...در تمامشتو ...

و من .... !ایمانم را ....میان لبهای تو ؛زمزمه کرده ام ....لب...

تـــــو رااولین عشق خواهم نامیدبہ حرمٺِ نامِ مقدست ....ڪه‌ چ...

تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستابی فروغم کرده سنگ بچه های رو...

عشق ، اشتباه قشنگی بود ..نسیم خنکی میوزید و موهات رو به حرکت...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط