نوشتهام که این غزل همه از عشق تمام شد
...
نوشتهام که این غزل همه از عشق تمام شد
دلم گرفت و عاقبت ، شراب عشق حرام شد
به جز نگاه مست چون شراب تو نماند هیچ
دلم بهشیشه سنگخورد، بهپای منتمام شد
اگرچه چشم بهراهتو در اینسکوت ماندهام
شروع بهعشق و آخرش تمام قصه خام شد
به انتظار عشق تو ، امید رفت چون سراب
بهار که رنگ غم گرفت ، خزانمان مدام شد
چه روز ها که آمدند و وصل به ما وفا نکرد
چوشمع شب کهتاسحر بهاشکمان تمام شد
فلک به ما وفا نکرده ، شب به انتها رسید
لبم بهشکوه وا نشد به شور شعر به کام شد
زمان بسی جفا که کرد ، نماند جای عاشقی
دوچشم منتظر بهراه، بهخست آن حرام شد
برای عشق به جز دو راه ، نمانده باقی و بقا
شکست قلب هر دومان بهکام شب تمام شد
(ندا)
#سروده_های_عاشقانه
نوشتهام که این غزل همه از عشق تمام شد
دلم گرفت و عاقبت ، شراب عشق حرام شد
به جز نگاه مست چون شراب تو نماند هیچ
دلم بهشیشه سنگخورد، بهپای منتمام شد
اگرچه چشم بهراهتو در اینسکوت ماندهام
شروع بهعشق و آخرش تمام قصه خام شد
به انتظار عشق تو ، امید رفت چون سراب
بهار که رنگ غم گرفت ، خزانمان مدام شد
چه روز ها که آمدند و وصل به ما وفا نکرد
چوشمع شب کهتاسحر بهاشکمان تمام شد
فلک به ما وفا نکرده ، شب به انتها رسید
لبم بهشکوه وا نشد به شور شعر به کام شد
زمان بسی جفا که کرد ، نماند جای عاشقی
دوچشم منتظر بهراه، بهخست آن حرام شد
برای عشق به جز دو راه ، نمانده باقی و بقا
شکست قلب هر دومان بهکام شب تمام شد
(ندا)
#سروده_های_عاشقانه
- ۳۹۷
- ۱۴ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط