نوشتهام که این غزل همه از عشق تمام شد

...
نوشته‌ام که این غزل همه از عشق تمام شد
دلم گرفت و عاقبت ، شراب عشق حرام شد

به جز نگاه مست چون شراب تو نماند هیچ
دلم به‌شیشه‌ سنگ‌خورد، به‌پای من‌تمام شد

اگرچه چشم به‌راه‌تو در این‌سکوت مانده‌ام
شروع به‌عشق و آخرش تمام قصه خام شد

به انتظار عشق تو ، امید رفت چون سراب
بهار که رنگ غم گرفت ، خزان‌مان مدام شد

چه روز ها که آمدند و وصل به ما وفا نکرد
چوشمع شب که‌تاسحر به‌اشک‌مان تمام شد

فلک به ما وفا نکرده ، شب به انتها رسید
لبم به‌شکوه وا نشد به شور شعر به کام شد

زمان بسی جفا که کرد ، نماند جای عاشقی
دوچشم منتظر به‌راه، به‌خست آن حرام شد

برای عشق به جز دو راه ، نمانده باقی و بقا
شکست قلب هر دومان به‌کام شب تمام شد
(ندا)
#سروده_های_عاشقانه
دیدگاه ها (۷)

...به‌جز چشم‌قشنگ‌تو چه‌چیزی هست زیباتر توگویی دل‌اسیر ت...

...این گل سرخ که در رنگ نمی‌رسد به لبتمحکوم من شده ، که تا ا...

...آذر به وصل دی ماه، چه زیبا شده استنکوهش مکن دلم را که غوغ...

...تو دل دادی به شوق عشق و من جان پریشانمچو صیدی منتظر بر خن...

فراز مردانی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط