تو درون من
تو درون من
پارت اول
ات ویو
از دنگ و فنگ عوض کردن خونه متنفرم
به هر حال باید انجام میشد
دیگه نمیتونستم تو اون خونه بمونم......
نویسنده ویو
۲ روز گذشت و ات تقریبا کارای چیدن خونشو تموم کرده بود
میخواست به هر کدوم از همسایه هاش یه بسته موچی هدیه بده
اول از طبقه پایین شروع کرد و رفت بالا اما همسایه دیوار به دیوارشو نداد و صبر کرد که آخرین نفر بده
نکته:این آپارتمان حدودا ۷ طبقست و تو هر طبقه ۲ واحد وجود داره
بعد از گذشت ۱ و نیم ساعت تقریبا کادوی همه ی طبقه ها به جز طبقه خودش رو داده بود
حالا وقتش بود که به آخرین نفر بده
در زد و یه پسر جوونی در رو باز کرد
و بله همونطور که حدس زدید اون جئون جونگ کوک بود
ات:سلام
وقتتون بخیر من همسایه جدیدتون هستم
بفرمایید
کوک:اوه سلام متوجه نشدم کی اومدید
ممنونم
ات:اها
با اجازه
و ات برگشت به اتاقش
جونگ کوکی ویو
دختره......چقد خوشکل بود
ولش کن چیکار داشتم میکردم؟اها
داشتم شر نابی رو از رو سرم کم میکردم😑
این خل و چل چرا دست از سرم بر نمیداره؟
(نکته:نابی دوست دختر حال حاظر کوکه)
*چت کوک(_) و نابی(+)
_:نابی
+:جانم عشقم
_:بیا به هم بزنیم
+:ای واییییی
چرا عشقم؟
_:هر.زه انقد منو اونجوری صدا نکن
فک میکنی نمیدونم بهم خیانت کردی؟
فک میکنی نمیدونم فقط به خاطر پول باهام بودی؟
+:اوووو
خیلی احمقی(خفه شو زنیکه)
اخیییییی
الان مثلا ناراحتم کردی؟ولی جدی
چرا انقد طول کشید تا بفهمی؟
ازت انتقام میگیرم
پس
بای بای جئون جونگ کوک
*پایان چت
اخییشششش
شرش کم شد
راحت شدما
انتقام میگیرم(اداشو در اورد)
فک کرده کیه....
الان.....ساعت ۶ و نیمه
بهتره یه سر برم بار
نویسنده ویو
خب اول اینو بگم که
نابی به خاطر اینکه داشته از کوک استفاده میکرده و کوک فهمیده میخواد ازش انتقام بگیره
خب
برگردیم سر اصل مطلب
کوک اون شب رفت بار و حدودای ساعت ۱۲ برگشت خونه و خوابید
فردا صبح وقت رفتن به سر کار بود
باید ساعت ۸ میرفت پس ساعت ۶ بیدار شد تا واسه خودش سوپ خماری درست کنه
*پرش به ساعت ۷ و نیم صبح
کوک ویو
دیگه وقت رفتنه.......
یه چیزی
خسته نباشید میگم بابت امتحانا🤣🤣
و اینکه
پشماممممم ۳۵۰ تایی شدیم
دمتون گرم ❤️
ببخشید این پارت یکم بد شد
کامنت؟
پارت اول
ات ویو
از دنگ و فنگ عوض کردن خونه متنفرم
به هر حال باید انجام میشد
دیگه نمیتونستم تو اون خونه بمونم......
نویسنده ویو
۲ روز گذشت و ات تقریبا کارای چیدن خونشو تموم کرده بود
میخواست به هر کدوم از همسایه هاش یه بسته موچی هدیه بده
اول از طبقه پایین شروع کرد و رفت بالا اما همسایه دیوار به دیوارشو نداد و صبر کرد که آخرین نفر بده
نکته:این آپارتمان حدودا ۷ طبقست و تو هر طبقه ۲ واحد وجود داره
بعد از گذشت ۱ و نیم ساعت تقریبا کادوی همه ی طبقه ها به جز طبقه خودش رو داده بود
حالا وقتش بود که به آخرین نفر بده
در زد و یه پسر جوونی در رو باز کرد
و بله همونطور که حدس زدید اون جئون جونگ کوک بود
ات:سلام
وقتتون بخیر من همسایه جدیدتون هستم
بفرمایید
کوک:اوه سلام متوجه نشدم کی اومدید
ممنونم
ات:اها
با اجازه
و ات برگشت به اتاقش
جونگ کوکی ویو
دختره......چقد خوشکل بود
ولش کن چیکار داشتم میکردم؟اها
داشتم شر نابی رو از رو سرم کم میکردم😑
این خل و چل چرا دست از سرم بر نمیداره؟
(نکته:نابی دوست دختر حال حاظر کوکه)
*چت کوک(_) و نابی(+)
_:نابی
+:جانم عشقم
_:بیا به هم بزنیم
+:ای واییییی
چرا عشقم؟
_:هر.زه انقد منو اونجوری صدا نکن
فک میکنی نمیدونم بهم خیانت کردی؟
فک میکنی نمیدونم فقط به خاطر پول باهام بودی؟
+:اوووو
خیلی احمقی(خفه شو زنیکه)
اخیییییی
الان مثلا ناراحتم کردی؟ولی جدی
چرا انقد طول کشید تا بفهمی؟
ازت انتقام میگیرم
پس
بای بای جئون جونگ کوک
*پایان چت
اخییشششش
شرش کم شد
راحت شدما
انتقام میگیرم(اداشو در اورد)
فک کرده کیه....
الان.....ساعت ۶ و نیمه
بهتره یه سر برم بار
نویسنده ویو
خب اول اینو بگم که
نابی به خاطر اینکه داشته از کوک استفاده میکرده و کوک فهمیده میخواد ازش انتقام بگیره
خب
برگردیم سر اصل مطلب
کوک اون شب رفت بار و حدودای ساعت ۱۲ برگشت خونه و خوابید
فردا صبح وقت رفتن به سر کار بود
باید ساعت ۸ میرفت پس ساعت ۶ بیدار شد تا واسه خودش سوپ خماری درست کنه
*پرش به ساعت ۷ و نیم صبح
کوک ویو
دیگه وقت رفتنه.......
یه چیزی
خسته نباشید میگم بابت امتحانا🤣🤣
و اینکه
پشماممممم ۳۵۰ تایی شدیم
دمتون گرم ❤️
ببخشید این پارت یکم بد شد
کامنت؟
۵.۹k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.