فیک سانزو پارت۱۲
فیک سانزو پارت۱۲
از زبان ات
صبح ساعت ۱۲
ات: اههههه برینم تو این آفتاب یه ذره نمی زاره بخوابیم اع سانزو واسم یه لیوان آب با قرص گذاشته
رفتم طبقه پایین صورتمو شستم و کارهای مربوط به دخترا
وقتی رفتم آشپز خونه نه سانزویی بود نه صبحونه ای میخواستم در کابینتو باز کنم که حجم زیادی از ش.ر.ا.ب قرص و سی.گار ریخت پایین خودمم کف کردم چرا انقدر زیادن برش داشتم بزارم تو کابینت که یه دفعه یه صدای ترسناکی از پشتم اومد منم از شدت ترس ۱ کیلومتر به عقب پریدم و تمام وسایل از دستم ریخت خوب که نگاه کردم
ات: هاروچیرو......وووووو
سانزو: من هاروچیرو نیستم من سانزو ام
ات: چه فرقی میکنه
سانزو: تو از این به بعد با من زدگی میکنی باید بدونی
ات : خب باشه سااااااانزوووو حالا که اینا رو ریختی خودت جمع میکنی
سانزو: و نکته ۲ از این به بعد هم پیش من می خوابی فهمیدی
ات صلوات میفرستد
ات: باشه مشکلی نیست
سانزو: ونکته سوم
ات: اععععع بسته دیگه واسه من نکته راه انداختی
سانزو : صبحونه رو حاضر کن
ات: خواب بودی؟
سانزو: یسسسسسسسسس
چیه چرا چشات اینجوری شد
ات ادامه نمی دهد
:::::::::::::
فکنم ریدم
از زبان ات
صبح ساعت ۱۲
ات: اههههه برینم تو این آفتاب یه ذره نمی زاره بخوابیم اع سانزو واسم یه لیوان آب با قرص گذاشته
رفتم طبقه پایین صورتمو شستم و کارهای مربوط به دخترا
وقتی رفتم آشپز خونه نه سانزویی بود نه صبحونه ای میخواستم در کابینتو باز کنم که حجم زیادی از ش.ر.ا.ب قرص و سی.گار ریخت پایین خودمم کف کردم چرا انقدر زیادن برش داشتم بزارم تو کابینت که یه دفعه یه صدای ترسناکی از پشتم اومد منم از شدت ترس ۱ کیلومتر به عقب پریدم و تمام وسایل از دستم ریخت خوب که نگاه کردم
ات: هاروچیرو......وووووو
سانزو: من هاروچیرو نیستم من سانزو ام
ات: چه فرقی میکنه
سانزو: تو از این به بعد با من زدگی میکنی باید بدونی
ات : خب باشه سااااااانزوووو حالا که اینا رو ریختی خودت جمع میکنی
سانزو: و نکته ۲ از این به بعد هم پیش من می خوابی فهمیدی
ات صلوات میفرستد
ات: باشه مشکلی نیست
سانزو: ونکته سوم
ات: اععععع بسته دیگه واسه من نکته راه انداختی
سانزو : صبحونه رو حاضر کن
ات: خواب بودی؟
سانزو: یسسسسسسسسس
چیه چرا چشات اینجوری شد
ات ادامه نمی دهد
:::::::::::::
فکنم ریدم
۳.۵k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.