کاش می شد که بیایی تو به احوال دلم

کاش می شد که بیایی تو به احوال دلم
با وجود تو کمی خوب شود حال دلم

همه آشوبم وای کاش بدانی که فقط
شده ایی باعث بی تابی وجنجال دلم

بی تو هر شب غم عالم به سرم می ریزد
همه رویای منی و همه آمال دلم

شب دوری تو سخت است خدا می داند
درد عشق و غم هجران شده اموال دلم

بعد از آن قهوه که از چشم ترت نوشیدم
ته فنجان تو یک لحظه فقط فال دلم

من و پروانه ی تنهایی و شمع شب تار
همه آتش زده ای هم پر و هم بال دلم

همه عمرم به قمار دل تو باخته ام
آس قلب تو شده نقطه ی تک خال دلم

خواب دیدم که کسی در شب تنهایی من
دست در دست نسیم آمده دنبال دلم
دیدگاه ها (۷)

از اینکــه وصـــــال تـو نــدارم گلــه دارممن از تو به مقیــ...

با منی ، با همه یِ نازِ نگاهت مثلاًبا دل آراییِ آن صورتِ ماه...

ﻣﯽ ﭘﺮﺳﺘﻢ ، ﮔﻞ ﭼﺴﺒﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﻣﻮﮔﯿﺮﺕ ﺭﺍﮔﯿﺴﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﮐﻤﺮﮔﺎﻩ ...

من به زودی به نبودن هایت عادت میکنماز غم ات میمیرم و یک خواب...

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط