خوناشام کوچولو
#خوناشام_کوچولو
پارت16
ویو ا. ت
داشتم باخودم حرف میزدم که کوک در اتاق رو زد اومد داخل با حرفای که از فک کردم دارع میگه اتفاق یکم پیش مهم نیست و خیلی ناراحت شدم اما بعد فهمیدم منظورش اینه که به لیا نگیم داشتیم در این باره حرف میزدیم که یهو لیا اومد بیرون اخ که دلم ترکید
مثل اینکه حرفامون رو شنیدم بود الاغ اول فک کرده از اون کارا کردیم واسه همین میخوام بهش بگم که فکر بد نکنه مخصوصا لیا که ذهن منحرفی دارع رفتیم پایین که بردمش تو حیاط و اتفاقات رو بهش گفتم بعد هم برای اینکه بحث رو عوض کنم درباره ته ته پرسیدم وقتی کوک فهمید ته ته همون تهیونگه قیافش خیلی تعجب کرد و خیلی کیوت بود و لیا شروع به حرف زدن کرد
=خب اون روز که رفتیم بم رو بیاریم یهو(همه چی رو تعریف میکنه ) ارع دیگه امروزم به بهونه رد شدن از اونجا رفتم و دیدمش
_شما دوتا عجب عجوبه های هستیدا
+واسا واسا مگه تو رو ته ته کراشی
=اوم
+چییییییییییییییییییییی از کیییییییییی چرا به من نگفتیییییییییییییی من اون همه خودم رو چاک دادم تو روش کراش بزنی بعد بهم نگفتیییییییییی
=اروم باش میخواستم یهو سوپرایزت کنم
+یعنی تو واقعا روش کراشی
=ارع
+اخ جونننننننننننننننننننننننننن الان بابا دارم یسسسسسسسسسس بلخره خدا (با ذوق داد و خوشحالی که اشک شوق ریخت اخرش)
_چیشد الان بابا؟ یعنی چی اینو بیخیال تو چرا گریه میکنی
+=اشک شوق
_خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا کمکککککککک
=اشکال ندارع عادت میکنی
+اله اله
=ولی شما دوتا
+عه بس کن بریم تو خونه یه فیلم ببینیم
_ترسناک باشه
+=چیییییی ترسناک
_نکنه میترسید هی خوناشام ترسو 🤣
+ن خیر نمیترسیم
=بریم ببینیم
+من خوراکی میارم
=_اوکی
وسط فیلم
_اقا فک نمیکردم تو سالن به این بزرگی و تاریکی تازه 3 بعدی بخوایم فیلم ببینیم
=ببین ساکت الان میام میکشمت بدنم داره میلرزه پس خفه شو الاغ
_چیزه حقیقتا من خودمم ریدم از ترس
پارت16
ویو ا. ت
داشتم باخودم حرف میزدم که کوک در اتاق رو زد اومد داخل با حرفای که از فک کردم دارع میگه اتفاق یکم پیش مهم نیست و خیلی ناراحت شدم اما بعد فهمیدم منظورش اینه که به لیا نگیم داشتیم در این باره حرف میزدیم که یهو لیا اومد بیرون اخ که دلم ترکید
مثل اینکه حرفامون رو شنیدم بود الاغ اول فک کرده از اون کارا کردیم واسه همین میخوام بهش بگم که فکر بد نکنه مخصوصا لیا که ذهن منحرفی دارع رفتیم پایین که بردمش تو حیاط و اتفاقات رو بهش گفتم بعد هم برای اینکه بحث رو عوض کنم درباره ته ته پرسیدم وقتی کوک فهمید ته ته همون تهیونگه قیافش خیلی تعجب کرد و خیلی کیوت بود و لیا شروع به حرف زدن کرد
=خب اون روز که رفتیم بم رو بیاریم یهو(همه چی رو تعریف میکنه ) ارع دیگه امروزم به بهونه رد شدن از اونجا رفتم و دیدمش
_شما دوتا عجب عجوبه های هستیدا
+واسا واسا مگه تو رو ته ته کراشی
=اوم
+چییییییییییییییییییییی از کیییییییییی چرا به من نگفتیییییییییییییی من اون همه خودم رو چاک دادم تو روش کراش بزنی بعد بهم نگفتیییییییییی
=اروم باش میخواستم یهو سوپرایزت کنم
+یعنی تو واقعا روش کراشی
=ارع
+اخ جونننننننننننننننننننننننننن الان بابا دارم یسسسسسسسسسس بلخره خدا (با ذوق داد و خوشحالی که اشک شوق ریخت اخرش)
_چیشد الان بابا؟ یعنی چی اینو بیخیال تو چرا گریه میکنی
+=اشک شوق
_خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا کمکککککککک
=اشکال ندارع عادت میکنی
+اله اله
=ولی شما دوتا
+عه بس کن بریم تو خونه یه فیلم ببینیم
_ترسناک باشه
+=چیییییی ترسناک
_نکنه میترسید هی خوناشام ترسو 🤣
+ن خیر نمیترسیم
=بریم ببینیم
+من خوراکی میارم
=_اوکی
وسط فیلم
_اقا فک نمیکردم تو سالن به این بزرگی و تاریکی تازه 3 بعدی بخوایم فیلم ببینیم
=ببین ساکت الان میام میکشمت بدنم داره میلرزه پس خفه شو الاغ
_چیزه حقیقتا من خودمم ریدم از ترس
۱.۵k
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.