خوناشام کوچولو
#خوناشام_کوچولو
پارت 15
ویو لیا
رفتم تهیونگ رو دیدم اون روز که رفتیم بم رو از خونه کوک بیاریم تهیونگ منو دید و منم برای اینکه مشکلی پیش نیاد هیپنوتیزمش کردم
=الان تو اومدی و ما و کوک رو دیدی که کوک بهت گفت چند روز داره میره مرخصی و ماهم از کسای هستیم که پی دی نیم فرستاده و تو الان میری تو ماشینت و اروم میری خونه خودت
ارع اینجوری یود که منو تهیونگ همو دیدیم و اشنا شدیم ما خوناشام ها هیج وقت نمیتونیم با هیپنوتیزم کسی رو عاشق خودمون کنیم پس باید اروم اروم به تهیونگ نزدیک شم
امروز به بهونه رد شدن از اونجا رفتم دیدمش و سریع برگشتم وقتی منو دید با یه لبخند اوند سمتم (~علامت تهیونگ)
~لیا
=تهیونگ
~خوشحالم که دوباره میبینمت
=منم. داشتم از این جا رد میشدم گفتم بیام یه سلامی هم بکنم
~خوب کردی
=خب من دیگه میرم
~نمیمونی
=ن باید برم (دلم میخواد ها ولی باید زود برم اوف)
~پس مراقب خودت باش
=تو هم مراقب خودت باش زیاد به خودت فشار نیار
~اوم میبینمت
=میبینمت
رفتم خونه دیدیم بچها پاین نبودن پس رقتم بالا دیدم کوک تو اتاق ا. ته به حرفاش گوش میکردم اینا میخوان چی رو از من قایم کنن وای نکنه
=شما دو تا من نبودم چیکار کردید
وای ترسیدم تو از کی اونجای
_لیا تو چیا رو شنیدی
=میگم چیشده مگه مهمه از کی اینجام چی رو باید از من مخفی کنید ها شیطونا نکنه
_ لیاااا
=اوکی اوکی فهمیدم اون کارو نکردید پس ماجرا
کوک تو برو من باهاش حرف میزنم
_ن نمیشه نمیرم
=الان میریم پایین و شما همه چی رو میگید
رفتیم تو تو نشیمن که
بریم تو حیاط
_ا. ت
ببین میدونم باید مخفیش میکردیم ولی الان دیگه نمیشه چون یه چیزای فهمیده
_اوکی دیگه شده دیگه
=دارید کنجکاوی منو بیشتر میکنید
رفتیم تو حیاط
=خب میشنوم
_تو بگو
اوکی. ببین بعد صبحانه ما اومدیم اینجا بعد کوک درباره دیشب حرف زد و این سبد میوه رو بهم داد بعد من خواستم بلند شم برم تو که لباسم گیر کرد داشتم میفتادم که کوک منو گرفت بعد من اشتباهی افتادم رو کوک و لبا.. لبامون چیز شد
=وایا بینم یعنی ناخواسته همو بو. سیدید
_ ارع(خجالت )
=اوخی گوگولی مگولی خب بعدش😈
_بعد هیچی دیگه فرار کردیم هر کی دفترتون اتاقش بعد من رفتم با ا. ت حرف بزنم جلو تو سوتی ندیم که خودت بقیش رو میدونی
=اهااا
اینا رو بی خیال قضیه ته ته چیه
_ته ته کیه
تهیونگ
_هیونگ؟
=ارع
_پرام خب ماجرا چیه
=خب...
#اد_جئون
پارت 15
ویو لیا
رفتم تهیونگ رو دیدم اون روز که رفتیم بم رو از خونه کوک بیاریم تهیونگ منو دید و منم برای اینکه مشکلی پیش نیاد هیپنوتیزمش کردم
=الان تو اومدی و ما و کوک رو دیدی که کوک بهت گفت چند روز داره میره مرخصی و ماهم از کسای هستیم که پی دی نیم فرستاده و تو الان میری تو ماشینت و اروم میری خونه خودت
ارع اینجوری یود که منو تهیونگ همو دیدیم و اشنا شدیم ما خوناشام ها هیج وقت نمیتونیم با هیپنوتیزم کسی رو عاشق خودمون کنیم پس باید اروم اروم به تهیونگ نزدیک شم
امروز به بهونه رد شدن از اونجا رفتم دیدمش و سریع برگشتم وقتی منو دید با یه لبخند اوند سمتم (~علامت تهیونگ)
~لیا
=تهیونگ
~خوشحالم که دوباره میبینمت
=منم. داشتم از این جا رد میشدم گفتم بیام یه سلامی هم بکنم
~خوب کردی
=خب من دیگه میرم
~نمیمونی
=ن باید برم (دلم میخواد ها ولی باید زود برم اوف)
~پس مراقب خودت باش
=تو هم مراقب خودت باش زیاد به خودت فشار نیار
~اوم میبینمت
=میبینمت
رفتم خونه دیدیم بچها پاین نبودن پس رقتم بالا دیدم کوک تو اتاق ا. ته به حرفاش گوش میکردم اینا میخوان چی رو از من قایم کنن وای نکنه
=شما دو تا من نبودم چیکار کردید
وای ترسیدم تو از کی اونجای
_لیا تو چیا رو شنیدی
=میگم چیشده مگه مهمه از کی اینجام چی رو باید از من مخفی کنید ها شیطونا نکنه
_ لیاااا
=اوکی اوکی فهمیدم اون کارو نکردید پس ماجرا
کوک تو برو من باهاش حرف میزنم
_ن نمیشه نمیرم
=الان میریم پایین و شما همه چی رو میگید
رفتیم تو تو نشیمن که
بریم تو حیاط
_ا. ت
ببین میدونم باید مخفیش میکردیم ولی الان دیگه نمیشه چون یه چیزای فهمیده
_اوکی دیگه شده دیگه
=دارید کنجکاوی منو بیشتر میکنید
رفتیم تو حیاط
=خب میشنوم
_تو بگو
اوکی. ببین بعد صبحانه ما اومدیم اینجا بعد کوک درباره دیشب حرف زد و این سبد میوه رو بهم داد بعد من خواستم بلند شم برم تو که لباسم گیر کرد داشتم میفتادم که کوک منو گرفت بعد من اشتباهی افتادم رو کوک و لبا.. لبامون چیز شد
=وایا بینم یعنی ناخواسته همو بو. سیدید
_ ارع(خجالت )
=اوخی گوگولی مگولی خب بعدش😈
_بعد هیچی دیگه فرار کردیم هر کی دفترتون اتاقش بعد من رفتم با ا. ت حرف بزنم جلو تو سوتی ندیم که خودت بقیش رو میدونی
=اهااا
اینا رو بی خیال قضیه ته ته چیه
_ته ته کیه
تهیونگ
_هیونگ؟
=ارع
_پرام خب ماجرا چیه
=خب...
#اد_جئون
۴.۴k
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.