یکی پرسید

یکی پرسید:
پشت و روی درخت کجاست؟
دیگری گفت:
درخت پشت و رو ندارد
سومی خندید به این حرف ها
خواست بگوید،
درخت از هر طرف تبر بخورد
می شود پشت سرش
از شما چه پنهان
آن که پرسید و
آن که گفت و
آن که خندید
هر سه من بودم
من اما هیچکدام نبودم
که من درخت بودم و
درخت نه می پرسد
نه می گوید
نه می خندد

#حسن_آذری
شعری از مجموعه « بادها کجا می میرند»،

Channel : @chakamehsara
دیدگاه ها (۳)

آری عشق فقط الله!

بدون شرح ....صرفا برای تفکر ....

استکان شکستهچای رادر خود نگه نمی دارد.درخت تبر خوردهمیوه نم...

خب ترسیده بچه ...خخخخ....

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط