علی شاهمولا جان...خاک، در خود فرو میریزد؛وقتی خون سرت، چشمه خونهایی میشودکه در کربلا فواره خواهند زدو آفتاب در پیراهنی سیاه برمی خیزد از خواب؛وقتی که میگویی: «فزت و رب الکعبه»