p23
"ساینو"
خیلی نازه...
"صدای در"
لعنت بهت..خروس بی محل.
ساینو : کیه؟!!!!"داد"
رازور : ص..صبحونتونو اوردم
اهه...رازور
"فلش بک بچگی ساینو"
رازور : داداشی..چرا ماسک میزنی
ساینو : گمشو...دلت میخواد صورت ترسناک داداشتو ببینی؟
رازور : پس..ماماننن
لولا : چی شده پسرم؟
ساینو:"بغض"(دقت کنین اینجا چون لولا مادرش بین خودش و رازور فرق میزاشت ازش متنفر بود خیلی ناراحت بود)
رازور : مامان میخوام موهامو سفید رنگ کنم(مثل موهای ساینو)
لولا : اما..چرا میخوای اینکارو بکنی؟
رازور : دوس دالم
_______
رازور : داداشی ساییینو..منم موهام مثل موهات شد
ساینو : هوم؟
رازور : منم ترسناک شدم ها ها"خنده شیطانی"
ساینو :پوفف"خنده"
پایان فلش بک___
بلند شدم
ساینو : بیا داخل
نیکو : ما...ماسکتون
ساینو : نمیخواد..به هر حال..رازور هیچ گناهی نداره که نتونه قیافه برادرشو ببینه
درو باز کرد و اومد داخل...اما طوری شوکه شد که نزدیک بود سینی بیوفته...نیکو رفت سینی رو از دستش گرفت.
رازور : سا..ینو...
نکنه..واقعا چهرم زشته؟
رازور : ساینو"اشک ریختن"
اومد جلوتر و بغلم کرد.
ساینو :"جاخوردن"
اصلا انتظار همچین چیزی رو نداشتم...معلومه..اولین باره صورت برادرشو میبینه..معلومه که شوکه میشه.
ساینو : دیدی منو بالاخره..راحت شدی؟"لبخند"
رازور : لعنت بهش!هق.لعنت بهش که چند سال ماسک رو صورتت زد!(مامانشو میگه)...تو..تو صورتت مگه چشه..چه مشکلی داره..خیلی هم خوبه هق..همشونو میرم میکشم...خودشو امثالش"گریه"
اون هنوز کوچیکه...
نیکو : "خیره"
هوم؟
ساینو :"نگاه کردن به نیکو"
نیکو :"لبخند"
ساینو : چیه؟
نیکو : هیچی"لبخند"
ساینو : لپات گل انداخته
نیکو :چیزی نیست ^-^"لبخند"
خیلی نازه...
"صدای در"
لعنت بهت..خروس بی محل.
ساینو : کیه؟!!!!"داد"
رازور : ص..صبحونتونو اوردم
اهه...رازور
"فلش بک بچگی ساینو"
رازور : داداشی..چرا ماسک میزنی
ساینو : گمشو...دلت میخواد صورت ترسناک داداشتو ببینی؟
رازور : پس..ماماننن
لولا : چی شده پسرم؟
ساینو:"بغض"(دقت کنین اینجا چون لولا مادرش بین خودش و رازور فرق میزاشت ازش متنفر بود خیلی ناراحت بود)
رازور : مامان میخوام موهامو سفید رنگ کنم(مثل موهای ساینو)
لولا : اما..چرا میخوای اینکارو بکنی؟
رازور : دوس دالم
_______
رازور : داداشی ساییینو..منم موهام مثل موهات شد
ساینو : هوم؟
رازور : منم ترسناک شدم ها ها"خنده شیطانی"
ساینو :پوفف"خنده"
پایان فلش بک___
بلند شدم
ساینو : بیا داخل
نیکو : ما...ماسکتون
ساینو : نمیخواد..به هر حال..رازور هیچ گناهی نداره که نتونه قیافه برادرشو ببینه
درو باز کرد و اومد داخل...اما طوری شوکه شد که نزدیک بود سینی بیوفته...نیکو رفت سینی رو از دستش گرفت.
رازور : سا..ینو...
نکنه..واقعا چهرم زشته؟
رازور : ساینو"اشک ریختن"
اومد جلوتر و بغلم کرد.
ساینو :"جاخوردن"
اصلا انتظار همچین چیزی رو نداشتم...معلومه..اولین باره صورت برادرشو میبینه..معلومه که شوکه میشه.
ساینو : دیدی منو بالاخره..راحت شدی؟"لبخند"
رازور : لعنت بهش!هق.لعنت بهش که چند سال ماسک رو صورتت زد!(مامانشو میگه)...تو..تو صورتت مگه چشه..چه مشکلی داره..خیلی هم خوبه هق..همشونو میرم میکشم...خودشو امثالش"گریه"
اون هنوز کوچیکه...
نیکو : "خیره"
هوم؟
ساینو :"نگاه کردن به نیکو"
نیکو :"لبخند"
ساینو : چیه؟
نیکو : هیچی"لبخند"
ساینو : لپات گل انداخته
نیکو :چیزی نیست ^-^"لبخند"
۳.۲k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.