درخواستی🖤🩸🩸
املی باید یک چیز مهم بت بگم راستش م.ن من یه قاتل زنجیره ای هستم
+چ چی (نرسیده و نگران)
-خواهش میکنم ترکم نکن من به تو آسیبی نمیزنم(بغض)
+جیغ میزنه فرار میکنه توی حیاط داره دنبال خروجی میگرده
-به بادیگارد ها گفتم برن بگیرنش و گرفتن بیهوش کردنش
املی ویو
بیدار شدم نصف شب بود توی اتاق تاریکی که فقط نور ماه کمی از اتاق را روشن کرده بود تصمیم گرفتم فرار کنم سمت در رفتم اما قفل بود پنجره بسته بود برای همین شکستمش سریع خارج شدم و از در پشتی فرار کردم
ویو جیمین با صدای شکستن پنجره از خواب بیدار شدم و رفتم سمت اتاق املی دیدم نیست عصبانی شدم به بادیگارد ها گفتم همه جا را بگردن ولی هنوز هم که یک سال گذشته پیداش نکردم
برگشت به زمان حال یک سال از اون اتفاق ها میگذره پلیس دنبال جیمین هست اما هنوز پیداش نکرده من هنوز هم جیمین را دوست دارم؟یا اون منو دوست داره؟ این سوال ها همش تکرار میشه وقتی به همه ی اتفاق ها فکر میکنم فقط گریه میکنم اگر اون شغلش نبود قطعا الان داشتیم خوب زندگی میکردیم شب بود داشتم بر میگشتم خونم که.....
توی خماری بمونید
اگه حمایت کنید خیلی زود میزارم
اصکی ممنوع❌❌
+چ چی (نرسیده و نگران)
-خواهش میکنم ترکم نکن من به تو آسیبی نمیزنم(بغض)
+جیغ میزنه فرار میکنه توی حیاط داره دنبال خروجی میگرده
-به بادیگارد ها گفتم برن بگیرنش و گرفتن بیهوش کردنش
املی ویو
بیدار شدم نصف شب بود توی اتاق تاریکی که فقط نور ماه کمی از اتاق را روشن کرده بود تصمیم گرفتم فرار کنم سمت در رفتم اما قفل بود پنجره بسته بود برای همین شکستمش سریع خارج شدم و از در پشتی فرار کردم
ویو جیمین با صدای شکستن پنجره از خواب بیدار شدم و رفتم سمت اتاق املی دیدم نیست عصبانی شدم به بادیگارد ها گفتم همه جا را بگردن ولی هنوز هم که یک سال گذشته پیداش نکردم
برگشت به زمان حال یک سال از اون اتفاق ها میگذره پلیس دنبال جیمین هست اما هنوز پیداش نکرده من هنوز هم جیمین را دوست دارم؟یا اون منو دوست داره؟ این سوال ها همش تکرار میشه وقتی به همه ی اتفاق ها فکر میکنم فقط گریه میکنم اگر اون شغلش نبود قطعا الان داشتیم خوب زندگی میکردیم شب بود داشتم بر میگشتم خونم که.....
توی خماری بمونید
اگه حمایت کنید خیلی زود میزارم
اصکی ممنوع❌❌
- ۴.۳k
- ۰۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط