روشنایی پس از تاریکی
روشنایی پس از تاریکی
پارت 6
همه ی این سوالا توی سرم میچرخید ولی نمیدونستم چجوری جوابشو پیدا کنم
غرق در افکارم بودم که یهو تهیونگ اومد
ویو تهیونگ
تصمیم گرفتم برم و به ا/ت بگم چرا باباشو کشتم چون من واقعا عاشق شده بودم چشاش لباش صداش همشون برام جذاب و ارامش بخش بودن رفتم وارد اتاق پذیرایی شدم
+ا/ت
*چته
+ نمیخوای بدونی چرا باباتو کشتم؟
ویو ا/ت
وقتی اینو بهم گفت هم خوشحال بودم هم شوکه پس گفتم
*چرا میخوام بدونم
+خب پس بیا بشین
*باشه
رفتیم نشستیم
+ببین ا/ت بابات... ماما..ن..م رو کشته بود(با بغض)
* ا/ت تو دلش:یعنی چی ام.. امکان ندا..ره
+ ا/ت؟ ا/ت! با توامم
*ه..ها؟..چی؟
+ گفتم مامان منو بابات کش..ته
*چ..چی؟امکان نداره بابای من همچین کاری نمیک..نه(با حالت شوکه)
+ من مدرک دارم
تهیونگ یه دفعه بلند شد رفت تو اتاق بعد چند ثانیه با یه لپتاپ برگشت
+ همه چی تو این لپتاپه
*یعنی چی؟
+خودت ببین
یه فیلمی پلی کرد که بابام اسلحه شو گرفته بود سمت یه زن که عکس اون خانومو موقع گردگیری تو اتاق تهیونگ دیده بودمش
که یه دفعه بابام شلیک کرد سمت اون زن و زنه غرق خون شد
یه نگاه به تهیونگ کردم دیدم داره گریه میکنه
*تهیونگ؟
+(فین) ها.. چی؟
*متاسفم اما واقعا فکر نمیکردم بابام همچین کاری کرده باشه
+حالا دیگه همه چیو میدونی
*نه
+ چی نه؟
*یه چیزو نمیدونم
+چیو؟
*تو گفتی میخوای منو بکشی پس چرا پشیمون شدی؟
+........
------------------------------------------
حمایت کنید شب پارت بعدو میزارم
💜🗿😂
پارت 6
همه ی این سوالا توی سرم میچرخید ولی نمیدونستم چجوری جوابشو پیدا کنم
غرق در افکارم بودم که یهو تهیونگ اومد
ویو تهیونگ
تصمیم گرفتم برم و به ا/ت بگم چرا باباشو کشتم چون من واقعا عاشق شده بودم چشاش لباش صداش همشون برام جذاب و ارامش بخش بودن رفتم وارد اتاق پذیرایی شدم
+ا/ت
*چته
+ نمیخوای بدونی چرا باباتو کشتم؟
ویو ا/ت
وقتی اینو بهم گفت هم خوشحال بودم هم شوکه پس گفتم
*چرا میخوام بدونم
+خب پس بیا بشین
*باشه
رفتیم نشستیم
+ببین ا/ت بابات... ماما..ن..م رو کشته بود(با بغض)
* ا/ت تو دلش:یعنی چی ام.. امکان ندا..ره
+ ا/ت؟ ا/ت! با توامم
*ه..ها؟..چی؟
+ گفتم مامان منو بابات کش..ته
*چ..چی؟امکان نداره بابای من همچین کاری نمیک..نه(با حالت شوکه)
+ من مدرک دارم
تهیونگ یه دفعه بلند شد رفت تو اتاق بعد چند ثانیه با یه لپتاپ برگشت
+ همه چی تو این لپتاپه
*یعنی چی؟
+خودت ببین
یه فیلمی پلی کرد که بابام اسلحه شو گرفته بود سمت یه زن که عکس اون خانومو موقع گردگیری تو اتاق تهیونگ دیده بودمش
که یه دفعه بابام شلیک کرد سمت اون زن و زنه غرق خون شد
یه نگاه به تهیونگ کردم دیدم داره گریه میکنه
*تهیونگ؟
+(فین) ها.. چی؟
*متاسفم اما واقعا فکر نمیکردم بابام همچین کاری کرده باشه
+حالا دیگه همه چیو میدونی
*نه
+ چی نه؟
*یه چیزو نمیدونم
+چیو؟
*تو گفتی میخوای منو بکشی پس چرا پشیمون شدی؟
+........
------------------------------------------
حمایت کنید شب پارت بعدو میزارم
💜🗿😂
۶.۳k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.