روشنایی پس از تاریکی
روشنایی پس از تاریکی
پارت 7
*تو گفتی میخوای منو بکشی پس چرا نکشتی؟
+امممم... اع یه پیام برام اومد باید برم
*ودف.. چرا؟
+کار دارم خدافظ(با حالت عجله)
*پشمام ولی بابام چرا اینکارو کرد؟
ویو تهیونگ
وقتی اون سوالو ازم پرسید حول شدم پس سریع از خونه اومدم بیرون حالا چی باید بهش بگم؟
واقن گیج شده بودم
که یه دفه کوک زنگ زد
+الو؟
%ته سریع بیا به این ادرسی که برات میفرستم
+اوک
(فلش بک به لوکیشنی که کوک برای ته فرستاده بود)
+چی شده کوک؟
%اون برگشته(با نگرانی)
+چی؟.. ک.. کی؟
%میا(نگرانی بیشتر)
+چی؟ چجوری اونکه تا دیروز فنلاند بود(با تعجب)
%همین امروز صب برگشته سئول
و دنبال تو میگرده
(نکته:میا دختر هرزه ایه که تهیونگ رو دوس داره ولی تهیونگ نمیخوادش چون خیلی لاشی و پلیده😂🗿🚬)
+ خب راستش زیاد جای نگرانی نیس چون غلط خاصی نمیتونه بکنه
%ولی من زیاد مطمئن نیستم
+ نگران نباش
%اوک هرچی تو میگی
ویو ا/ت
واقعا حس خوبی نسبت بهش داشتم مخصوصا حالا که فهمیدم
بابام مامان بی گناه تهیونگ رو کشته نکنه دارم عاشقش میشم؟ نمیدونم...
اما چرا جواب سوالمو نداد؟
چرا نگفت چرا منو نکشته؟
امیدوارم اونم همون حسی رو نسبت به من داشته باشه که من دارم...
واقعا گشنمه رفته برای خودم رامیون درس کردم خوردم بعدش رفتم خوابیدم...
------------------------------------------
حمایت کمه هااااا
لایک کنین قراره اتفاقات باحالی بیوفته
تازه خوش قولی کردم قبل ساعت 8 براتون گذاشتم من که انقد ادمین خوبیم یه لایک حقم نیس؟ 🥺😂🗿💜
پارت 7
*تو گفتی میخوای منو بکشی پس چرا نکشتی؟
+امممم... اع یه پیام برام اومد باید برم
*ودف.. چرا؟
+کار دارم خدافظ(با حالت عجله)
*پشمام ولی بابام چرا اینکارو کرد؟
ویو تهیونگ
وقتی اون سوالو ازم پرسید حول شدم پس سریع از خونه اومدم بیرون حالا چی باید بهش بگم؟
واقن گیج شده بودم
که یه دفه کوک زنگ زد
+الو؟
%ته سریع بیا به این ادرسی که برات میفرستم
+اوک
(فلش بک به لوکیشنی که کوک برای ته فرستاده بود)
+چی شده کوک؟
%اون برگشته(با نگرانی)
+چی؟.. ک.. کی؟
%میا(نگرانی بیشتر)
+چی؟ چجوری اونکه تا دیروز فنلاند بود(با تعجب)
%همین امروز صب برگشته سئول
و دنبال تو میگرده
(نکته:میا دختر هرزه ایه که تهیونگ رو دوس داره ولی تهیونگ نمیخوادش چون خیلی لاشی و پلیده😂🗿🚬)
+ خب راستش زیاد جای نگرانی نیس چون غلط خاصی نمیتونه بکنه
%ولی من زیاد مطمئن نیستم
+ نگران نباش
%اوک هرچی تو میگی
ویو ا/ت
واقعا حس خوبی نسبت بهش داشتم مخصوصا حالا که فهمیدم
بابام مامان بی گناه تهیونگ رو کشته نکنه دارم عاشقش میشم؟ نمیدونم...
اما چرا جواب سوالمو نداد؟
چرا نگفت چرا منو نکشته؟
امیدوارم اونم همون حسی رو نسبت به من داشته باشه که من دارم...
واقعا گشنمه رفته برای خودم رامیون درس کردم خوردم بعدش رفتم خوابیدم...
------------------------------------------
حمایت کمه هااااا
لایک کنین قراره اتفاقات باحالی بیوفته
تازه خوش قولی کردم قبل ساعت 8 براتون گذاشتم من که انقد ادمین خوبیم یه لایک حقم نیس؟ 🥺😂🗿💜
۳.۵k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.