📔 تیکه کتاب
📔 #تیکه_کتاب
ناگهان صبحگاهی از خواب بیدارشدم و تو اولین چیزی کهبهذهنم میآمد، نبودی.
به بیرون ازپنجره نگاه انداختم وفکرکردم که چه روز خوبیست، تا اینکه فکرکنماز زمانیکه رفتهای، چقدر شکسته ام.
تو هنوز همانجا بودی، در پس ذهنم.
ولیاولین چیز نبودی.
اسم اینو پیشرفت گذاشتم.
ناگهان صبحگاهی از خواب بیدارشدم و تو اولین چیزی کهبهذهنم میآمد، نبودی.
به بیرون ازپنجره نگاه انداختم وفکرکردم که چه روز خوبیست، تا اینکه فکرکنماز زمانیکه رفتهای، چقدر شکسته ام.
تو هنوز همانجا بودی، در پس ذهنم.
ولیاولین چیز نبودی.
اسم اینو پیشرفت گذاشتم.
۳۶۸
۰۵ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.