سناریو

سناریو
#سناریو
وقتی از شدت خستگی یدفعه تو بغلشون خوابت میبره

"نامجون"
امتحان داشتی و نامجونم کمکت میکرد و باهات درس کار میکرد... همونطوری که داشت برات مسئله ای رو توضیح میداد رو شونش خوابت برد و اونم لبخندی زد و سرتو بوسید..

"جین"
تا دیروقت سرکار بود و وقتی برگشت دید رو میز غذا خوری خوابت برده... لبخندی زد و بعد براید استایل بردت اتاق گذاشتت رو تخت تا بخوابی

"یونگی"
با ذوق و شوق برات از خاطرات گذشته اش تعریف میکرد که یدفعه رو شونش خوابت برد و دستشو نوازش وار رو صورتت کشید و اروم لبت رو بوسید

"جیهوپ"
گیاه شناس بودی و کل روز بدون هیچ استراحتی مشغول کار بودی که این باعث شد سرگیجه زیادی داشته باشی و نزدیک بود از پشت بیوفتی که جیهوپ تورو تو بغلش گرفت و توهم کم کم تو بغلش خوابت برد
"جیمین"
تو و جیمین جفتتون آیدل بودید و کل روز مشغول تمرین بودید. جیمین رفت دستی به صورتش بزنه و وقتی برگشت دید که گوشه سالن خوابت برده... تک خنده ای کرد و پتو رو روت انداخت و اون هم کنارت خوابید

"تهیونگ"
از مهمونی برگشته بودید و توی ماشین خوابت برده بود... وقتی رسیدید خونه تهیونگ تازه متوجهت شد و با دیدن چهره کیوتت بوسه ای رو لبت گذاشت و بعد براید استایل بردتت خونه

"جونگ کوک"
نصفه شبی باهم فیلم ترسناک نگاه میکردید که وسطای فیلم سرتو رو شونش گذاشتی..
فهمید که خوابیدی برای همین معترضانه داد زد

جونگ کوک : یاااا ا/ت تازه فیلم داشت جالب میشد...

با دیدن چهره مظلوم و خسته ات دیگه حرفی نزد و تلویزیون رو خاموش کرد و همونطور که تورو به خودش نزدیک تر میکرد پیشونیت رو بوسید
دیدگاه ها (۰)

سناریو#سناریووقتی دارین دکوراسیون خونه تون رو عوض میکنین و ت...

تک پارتی #تک_پارتی *تهیونگ ویو ادمین: به صدای بم و خفن خوانن...

سناریو#سناریووقتی کنار استخر وایسادن و تو هلش میدی و باهم می...

سناریو#سناریووقتی کنار استخر وایسادن و یهو هلش میدی و باهم م...

سناریو

سناریــــو💖

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط