این روزها بدجور هوای یک جای دنج به سرم زده

.این روزها بدجور هوایِ یک جایِ دنج به سرم زده .
جایی شبیهِ خانه ی مادربزرگ که صبحش بویِ سادگیِ قاجار می دهد و شب ، بساطِ آوازِ جیرجیرک ها میانِ حیاطش پهن است .
می شود کنارِ حوض نشست و با عطرِ گل هایِ گلدانِ لب پریده ی شمعدانی اش مست شد ،
می شود رویِ تخت چوبیِ کهنه اش لم داد و با صدایِ قارقارِ خش دار و جانانه ی کلاغِ بی پروایِ روی درخت ، عشق کرد .
می شود ساعت ها نشست و زندگیِ مورچه هایِ سرخوشِ تویِ باغچه را تماشا کرد ،
می شود کودکانه شاد بود ،
می شود نفس کشید !
من برایِ دلخوشی ام نه ثروت می خواهم ، نه عشق ...
من با همین چیزهای ساده خوشبختم !

نرگس صرافیان طوفان
دیدگاه ها (۱)

آیا یگانه و زیباترین چیزی که روی زمین یافت می‌شود عشق نیست؟ع...

پیشکش امروزیک سلام گرم با عطر گل های بهشتی از باغ آرامش و مم...

عشق شوری زخود فزاینده استزایش کهکشان زاینده استتپش نبض باغ د...

انسان بودنخود به تنهایییک دین خاص استکه پیروان چندانی ندارد....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط