کاش می شد خاک کوی بارگاهت می شدم

کاش می شد خاک کوی بارگاهت می شدم
اولین قربانی روی چو ماهت می شدم

تا که شاید پیش پای تو فرو افتم به خاک
کاش می شد اشک چشمان سیاهت می شدم

کاش می شد شاخه ای گل می شدم در دست تو
سرخوش از ناز و نیاز گاه گاهت می شدم

کاش می شد تار مویی می شدم در گیسویت
غرق در رقص و سماع صبح گاهت می شدم

کاش می شد صبح و شب محو دو چشمان تو شد
ناخدایی می شدم غرق نگاهت می شدم

کاش می شد چون زلیخا یک نظر بر من کنی
تا چنان یوسف اسیر بی گناهت می شدم

ای خدای عشق و عرفان، ای دلیل عاشقی
کاش می شد حلقه بوس خانقاهت می شدم

این همه ای کاش ها قلب مرا پژمرد و کشت
کاش می شد زنده از گرمای آهت می شدم

#جواد_امیرحسینی
دیدگاه ها (۸)

عاشق که باشیفرقی نمی کند کجایی و به چه مشغولیآدم دربند عشق ک...

همواره معتقد بودم برای خدا عشق بسیار بیشتر از ایمان ارزش دار...

صبح را واژهٔ چشمان توآموخت به من مصلحت بود که شیدای نگاهت با...

می‌شود چشم‌هایت مال من باشد؟و من سالها در برهوتی کنار چشمهای...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

تکپارتی درخواستی ادامه همون تک پارتی قبلی هست که به درخواست ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط