برف ده سالگی بخاطر ادم برفی هایش

برف ده سالگی بخاطر ادم برفی هایش
برف چهارده سالگی بخاطر اخبار و تعطیلی هایش
برف هجده سالگی را درست یادم نیست در میان افکار یخ زده بودم
برف بیست سالگی قدم زدن های عاشقانه و رد پاهایم
برف بیست و پنج سالگی به بعد فقط سرد بود و سرد بود و سرد ...
دیدگاه ها (۲)

‌ماری که نتواند پوست‌اندازیکند ، محکوم به «مرگ» است ؛ذهنی‌ام...

‏ناجوانمردانه یعنی این، نه اونی که ما می گیمهوا بس #ناجوانمر...

از انسان بودنم شرم دارم ! گاهی می خواهم انسان نباشم گوسفندی ...

هه ر کاتی ده که ومه بیریوه کو روژانی جوانیبو ساریژی زامه کان...

پآرت10. دلبرک شیرین آستآد

اوه خدای‌من!احساس میکنم گم شده‌ام . نمی‌دانم کجام و قراره چی...

( گناهکار ) ۷۲ part دامنش به دست جیمین بالا زده شد ولی ناباو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط