اسم عشق خوب یا بد
اسم عشق خوب یا بد
پارت ۶
[ویو آنالی]
خم شد تو صورتم...سرم پایین انداختم
چونم با دستش گرفت و بهش فشار ریزی داد و سرم بالا آورد
جونگ کوک: تو داداشی نداری درسته ؟
آنالی: چرا دارم...اون مافیاست
خنده عجیبی تو صورتش نشست. و گفت
جونگ کوک: تو تک فرزند هستی کوچولو...تک تک هستی...
آنالی: داداش ناتنی میگم....داداش ناتنی من پارک هانجون
چونم ول کرد و خندید خنده ترسناک و عجیب
جونگ کوک: پس اون مردک تن لش داداشت....اونم داداش ناتنی
تو خودم جمع شدم نگاهش کردم
جونگ کوک: می دونی عروسک ...اون داداش بیارزشت هیچ کاری نمی تونه کنه
از اتاق خارج شد محکم در کوبید
الان چیکار کنم ؟ اگه بهم آسیب برسونه چی ؟
در اتاق باز شد و دو تا خدمتکار اومدن داخل اتاق و یک زن مسن اومد
داخل اتاق..زن به سمت کمد رفت و شروع کرد انتخاب لباس....یکی از خدمتکارا اومد جلوم ایستاد
مینجو: خانم باید دوش بگیرید ...
آنالی: نمی خوام.....
آجوما: دخترم برای خودت دردسر درست نکن و حرف گوش کن
آنالی: نمی خوام...می خوام برم خونه خودم
آجوما: اگه به فکر خودت نیستی به فکر ما باش اگه حرف گوش نکنی ارباب مارو می کشه...من به درک اون دوتا تازه ۲۹ سالشون شده..
فقط با چشمای اشکی نگاهش کردم
حرفش گوش دادم به سمت حموم رفتم دوش گرفتم
اومدم بیرون یکی از اون دخترا اومد سمتم موهام خشک کرد
و بافت زد یکی دیگه هم خیلی آروم روتین پوستی روی صورتم انجام میداد
شدم عین عروسک که هر کاری دلشون می خواد سرش انجام میدن
پارت ۶
[ویو آنالی]
خم شد تو صورتم...سرم پایین انداختم
چونم با دستش گرفت و بهش فشار ریزی داد و سرم بالا آورد
جونگ کوک: تو داداشی نداری درسته ؟
آنالی: چرا دارم...اون مافیاست
خنده عجیبی تو صورتش نشست. و گفت
جونگ کوک: تو تک فرزند هستی کوچولو...تک تک هستی...
آنالی: داداش ناتنی میگم....داداش ناتنی من پارک هانجون
چونم ول کرد و خندید خنده ترسناک و عجیب
جونگ کوک: پس اون مردک تن لش داداشت....اونم داداش ناتنی
تو خودم جمع شدم نگاهش کردم
جونگ کوک: می دونی عروسک ...اون داداش بیارزشت هیچ کاری نمی تونه کنه
از اتاق خارج شد محکم در کوبید
الان چیکار کنم ؟ اگه بهم آسیب برسونه چی ؟
در اتاق باز شد و دو تا خدمتکار اومدن داخل اتاق و یک زن مسن اومد
داخل اتاق..زن به سمت کمد رفت و شروع کرد انتخاب لباس....یکی از خدمتکارا اومد جلوم ایستاد
مینجو: خانم باید دوش بگیرید ...
آنالی: نمی خوام.....
آجوما: دخترم برای خودت دردسر درست نکن و حرف گوش کن
آنالی: نمی خوام...می خوام برم خونه خودم
آجوما: اگه به فکر خودت نیستی به فکر ما باش اگه حرف گوش نکنی ارباب مارو می کشه...من به درک اون دوتا تازه ۲۹ سالشون شده..
فقط با چشمای اشکی نگاهش کردم
حرفش گوش دادم به سمت حموم رفتم دوش گرفتم
اومدم بیرون یکی از اون دخترا اومد سمتم موهام خشک کرد
و بافت زد یکی دیگه هم خیلی آروم روتین پوستی روی صورتم انجام میداد
شدم عین عروسک که هر کاری دلشون می خواد سرش انجام میدن
- ۱۹.۸k
- ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط