اربابخطرناکمن

ارباب‌خطرناک‌من..
𝖯𝖺𝗋𝗍-۴

+توی افکارش غرق بود که کوک بیدار شد..
_تهیونگ..
+عا کوک.. بیدار شدی
_اره ، چیزی شده چرا اینجا وایسادی
+ هیچی..همینجوری
برگشت که بره ، که یهو برگشت سمت کوک و گفت
+عا راستی کوک.. امشب نامی و جین و جیمین میان
_اوک

ته اینو گفتو رفت..
ساعت ۸ شده بود که زنگِ در به صدا درومد..
درست بود.. نامجون بقیه بودن..
کوک درو باز کرد که اومدن بالا..
(علامت نامی * ، علامت جین & ، علامت جیمین ÷)

نامی به کوکی دست دادو گف
* اوو کوکی ، چطوری
_ خوبم.. 'لبخند فیک' تو چطوری
* خوبم مرس
پشت سرش جین و جیمین هم بالا اومدن
& هی کوک چطوریی بِرو
÷ 'لبخند' سلام کوک!.. چطوری
_ خوبم.. بیاین تو

جیمین و جین هم اومدن تو که تهیونگم اومد
+ چطوریدد
جین - جیمین و نامی همزمان رفتن سمتش
-زد به دست ته (دستت نداد یه چیزی تو همون مایه ها🗿)
* هی واتسَپ بِرو
پشت سرش جین و بعدش جیمین هم همین حرکتو تکرار کردن

× چطوری ته..
& هِیی تهه چطوری
+ گود.. شمارم دیدم بهتر شدم..
بیاین بشینین‌

نامی - جین و جیمین رفتن نشستن که ته و کوکم اومدن..
کوک از حرفای کسل کننده ای که هیچی ازشون متوجه نمیشد خسته شده بودو نشسته بودو به یه جا خیره شده بود..

مهمونی بعده ۲ ساعت تموم شد و نامی و.. رفتن..

شرط - ۲۰ لایک
دیدگاه ها (۱۹)

ارباب‌خطرناک‌من..𝖯𝖺𝗋𝗍-3توی همین افکار بود و دکمه ی اسانسور ر...

ارباب‌خطرناک‌من..𝖯𝖺𝗋𝗍-2_صبحونم که تموم شد ع روی میز پاشدم ، ...

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۱#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط